صبيحه 02
بدانکه شبهه دويم که عامه در تحقق تولد و وجود فعلي و حيات کنوني حضرت حجه بن الحسن العسکري عجل الله فرجه الشريف نموده اند اين استکه در اين اخبار متواتره از طرق ما که در آنها ذکر مهدي و اوصاف شريفه آن بزرگوار شده است اصلا و ابدا اشاره بغيبت آن بزرگوار در آنها نشده است که آن حضرت غيبت از انظار مينمايد بچنين غيبتي که تا کنون براي احدي متحقق نشده و حال آنکه ذکر اين صفت آن جناب اولي و الرم بود از ذکر سائر صفاتش چه آنکه غيبتي باين طولاني از خوارق عاداتست و چرا حضرت سيد مختار اين صفت را بخصوصه درباره آن بزرگوار بمنصه بروز و ظهور در آن اخبار در نياورده است و جواب از اين شبهه بر چند طريق است طريق اول آنست که سکوت از وصفي و ذکر نکردن آن را هرچند اولي باشد بذکر نمودن سائر اوصاف شريفه آن حضرت را و منطبق بودن آن اوصاف مذکوره بر جنابش صلي الله عليه و آله اينوصف را متوقف است بر اثبات اينکه تمام آنچه را که انحضرت در خصوص مهدي فرموده در طبقه صحابه و رواه ثبت وضبط شده و دست بدست از رواه و ناقلين بدون اسقاط و تغيير و
[ صفحه 16]
سهو نسيان و خطا تمام انها را ايشان رسانيده باشند و تمامت انچه که از براي اثبات اين مدعي ذکر شد نظري است نه علمي و جزئي بلکه ميتوان گفت که جزم بر جلاف آنست زيرا که بسيار ديده شد که در يک خبر در نقل بعضي از رواه چيزي ضميمه و جزء آن هست که در نقل بعض ديگران ضميمه و جزء نميباشد و در نقلي مفادي دارد که در نقل ديگري آن مفاد را ندارد و ظهور تغيير و تحريف و زياده و نقصان عمدي و سهوي فوق حد احصاء است حتي آنکه کتابها در ذکر اخبار موضوعه تاليف شده و در کتب در آيه بسياري از اخبار مصحفه و محرفه را جمع نمودند پس آنکسيکه باک ندارد در وضع خبر يا تغيير و تحريف نمودن آن را براي نصرت مذهب خود يا براي توهين مذهب مخالف خود چه رادع و مانعي دارد در اسقاط آنچه را که موافقت نکند با مذهبش و اتکال بر اصل در مثل چنين مقام که حال ناقل بيان شد خلاف اصل است زيرا که در اينجا ظاهر مقدم است کمالا يخفي علي المتتبع في مظان هذه الدعوي و در کتب مبسوطه اماميه بسياري از آن موضوعات و محرفتات را که ربطي باهل سنت دارد جمع نموده اند طريق سيم آنست که دعواي عدم ذکر اين وصف غيبت طولاني از براي حضرت مهدي موعود از جناب رسالت ماب يا از روي جهل است و يا از وجهه تجاهل است اما رواه اماميه پس بنحو تواتر از حضرت رسول و اميرالمومنين اينوصف آن جناب را نقل کرده اند و در ميان اين رواه جماعتي هستند که اهل سنت ايشان را مدح و توصيف و حکم بصدق و ثقه بودن ايشان و با ديانت و امانت بودنشان نموده اند و کفي في مقام اثبات بيان هذا الوصف بجنابه عليه السلام عن النبي بنقلهم و اما رواه عامه هم صريحا اخبار حضرت رسول را بغيبت مهدي عليه السلام نقل کرده اند و هم ضمنا چه روايت کرده اند نص نبوي رابر اينکه فرزند نهم امام حسين مهدي است و نيز روايت کرده اند خروج آن حضرت را که پيغمبر آن را مهدي ناميده در آخر الزمان و جمع ميان اين دو صنف از روايت نشود مگر بتحقق تولد و وجود آن سرور و غيبتش در اين مدت متماديه از انظار نوع بشر و الله الهادي عباده الي الخير و الصارف عن الشر.