بازگشت

صبيحه 24


در کتاب لمعات النور في بشارات الظهور که از تاليفات يکي از فضلاء معاصرين است از کمال الدين نقل نموده که جابر انصاري گفت رسول خدا فرمود مهدي از فرزندان من نام او نام من و کنيت او کنيت من است شبيه ترين مردم است بمن خلقا و خلقا يعني در صورت و سيرت الخبر و پس از ذکر اين خبر و بعض اخبار ديگر تصريح شده بشباهت داشتن حضرت قائم بحضرت رسول خدا در خلق بفتح خاء و در خلق بضم آن و در خبر ديگر استکه آن حضرت يشبهه في الخلق بفتح الخاء لا في الخلق بضمه يعني حضرت قائم شباهت دارد برسول خدا در صورت و شبيه بانحضرت نيست در سيرت و در جمع ميان اين اخبار آنچه که بنظر اين قاصر رسيده اين است که چون رسول خدا دعوت ميفرمود کفار و مشرکين و اهل کتاب را بسوي اسلام و در اين دعوت مامور بود بقيام بسيف چنانکه فرمود انا نبي السيف و در ميان ائمه هدي آنکس که چون رسول خدا مامور است بدعوت باسلام فقط وجود مبارک حضرت قائم است چه سائر ائمه عليهم السلام آشکار يا پنهان دعوت بسوي ايمان ميفرمودند نه اسلام زيرا که حضرت بقيه الله ظاهر ميشود پس از اندراس کلمه لا اله الا الله و انطماس رسوم اسلام چنانکه خبر متفق عليه بين عامه و خاصه که بدا الاسلام غريبا و سيعود غريبا فطوبي للفرباء باين معني ناطق واخبار اذا قام القائم يستانف الاسلام جديد ابهمين مقام ناظر است هم چنين حضرت قائم مامور است بانجام اين دعوت بقيام بسيف و ضرب شمشير و جهاد با کفار و مشرکين و اهل کتاب چنانچه در وجه ناميدن آن حضرت را قائم در اخباري چند فرمودند براي اين استکه قيام ميفرمايد بسيف و در بعضي اخبار که شباهت و سيرت آنان براي آن حضرت اثبات شده فرمودند و در او است سنت و سيرت و شباهتي از خاتم انبياء و آن قيام بشمشير است خلاصه آنکه حضرت قائم در رافت و رحمت و عطا وجود و عبادت و زهادت و شجاعت و وقار و هيبت و دعوت باسلام به نيروي شمشير و مجاهدت مثل و مانند حضرت رسول خدا ميباشد ليکن در بعضي خصوصيات با رسول خدا متفاوت است چه حضرت رسول خدا مامور بمدارات بود و اگر کسي از روي نفاق اظهار اسلام مينمود بمفاد و لا تقولن لمن القي اليکم السلم لست مومنا ميپذيرفت و مدارات آن حضرت بحدي بود که گفتند رسول خدا گوش است هرر کس هر چه ميگويد گوش ميدهد و خداي فرمود قل اذن خير لکم هم چنين رسول خدا اهل کتاب را مخير ميفرمود ميان قبول اسلام و يا دادان جزيه و يا حرب لکن سيرت حضرت قائم چنين نيست چه آن حضرت با منافقين همان معامله را فرمايد که با کفار کند تا بمفاد يدکون الذين کله لله و کريمه يعبدونني لا يشرکون بي شيئا دين و عبادت خاص و خالص از براي خدا باشد و آنجا وعده الهيه انجام يابد ليکن حضرت قائم بر حسب اخبار بسيار حکم جزيه را بر ميدارد و کفار را مخير ميفرمايد ميان قبول اسلام و قتل و حضرت رسول در مقام قضاوت بصريح انما اقضي بينکم بالايمان و البينات از روي بينه و يمين حکم ميفرمودد ليکن حضرت قائم بعلم خود حکم ميفرمايد پس اخباريکه نفي شباهت سيرت آن جناب را با سيرت رسول خداي مينمايد ناظر است بعدم شباهت درباره از جزئيات و خصوصيات ايماض في دفع اعتراض و مبادا در آنچه که گفته شد که حضرت قائم ايمان اهل نفاق و جزيه اهل کتاب را نميپزيرد توهم نسخ حکم شريعت شود چه آنکه نسخ تحقق نيابد مگر در صورت تاخر تشيع حکم لا حق از حکم سابق زمانا مثل اينکه در امروز ربوا مثلا حرام شود و در فردا صباح گردد اما در صورتيکه هر دو حکم در زمان واحد تشريع شود مثل اينکه صاحب شريعت بگويد امروز با حرام است و فردا مباح اين نسخ نيست بلکه بيان زمان حکم است و مقام ما از همين قبيل است چه صاحب شريعت خودش گويد اسلام منافق و قبول جزيه از اهل کتاب و حکم بايمان و بينات تا زمان ظهور قائم است و بعد از ظهور او من حکم ديگر تشريع نموده ام فافهم و تبصرو اين مطلب در جواب شبهه بيست و پنجم ازشبهات مخالفين مفصلا مذکور شده است فارجع و طالع الخ.