بازگشت

صبيحه 23


شيخ الطائفه قدس سره در غيبت خود باسنادش از احمد بن



[ صفحه 202]



عمر روايت نمودم که گفت از حضرت رضا شنيدم که ميگفت درباره ابن ابي حمزه که آيا او آنکس نيست که روايت ميکرد که سر مهدي بهديه فرستاده ميشود بسوي عيسي بن موسي و او است که صاحب سفياني است و هم چنين نه او آنکس استکه ميگفت حضرت ابا ابراهيم يعني موسي بن جعفر عليهما السلام برميگردد بعد از هشت ماه از فوتش گذشته بسوي دنيا پس ابا ظاهر نشد از براي خلايق کذب آن اين ناچيز گويد که مراد از مهدي در اين روايت محمد بن منصور خليفه عباسي است که در سال صد و پنجاه و هشت متصدي امورخلافت شد بواسطه وليعهد نمودن پدرش او را و جدش سفاح عقد خلافت را اول از براي خودش عبدالله منصور بست و او را وليعهد و خليفه خود قرار داد و بعد از منصور عقدخلافت را از براي پسر برادرش عيسي بن موسي بن محمد بن علي بسته و بعد از منصور او را بخلافت معرفي نمود ولکن منصور در وقت موت خود پس خود را وليعهد ساخت که نام او محمد است پس از آن عيسي بن موسي را مجبور ساخته که خود را از وليعهدي خلع نمود پس مهدي خلافت و وليعهدي را از براي پسرش موسي که ملقب بهادي است قرار داد و بعد از آن آن را قرار داد از براي پسر ديگرش که هرون الرشيد است اين مجملي از خبر مهدي و عيسي بن موسي است که در اين روايت ذکر شده اند و مقصود حضرت رضا سلام الله عليه طعن بر علي بن ابي حمزه است که از روساء واقفيه بود و تکذيب آن ملعون است در روايت کردنش باينکه مهدي يعني محمد بن منصور کشته ميشود و سرش را بهديه در نزد عيسي بن موسي ميبرند و حال اينکه چنين امري واقع نشد و دروغ او آشکار شد.