بازگشت

صبيحه 16


در کمال الدين باسناد خود از اسحق بن يعقوب روايت نموده که گفت از شيخ عمري شنيدم ميگفت که با مردي از اهل عراق مصاحب نمودم نزد وي مالي براي غريم بود او آنمال را فرستاد آنگاه پس گردانيده شد و باو گفته شد که مال پسر عم خود را که چهارصد درهم است از ميان اين اموال بيرون کن آنگاه آن مرد مبهوت شده تعجب نمود وبحساب اموال خود نظر کرد و در دست او بود زمين محل زراعتي که از مال پسر عمش بود پاره از آن زمين را بپسر عمش رد نموده و پاره نگاه داشته بود وقتيکه محاسبه را تمام نمود ديد که حاصل زمين پسر عمش چهارصد درهم است چنانکه آن حضرت فرموده بود پس آنمقدار از آن مال را بيرون کرد و مابقي آن را فرستاد پس مقبول گرديد اين ناچيز گويد که در قاموس اللغه است که الغريم المديون والد اين ضد انتهي و در بحار فرموده که غريم کنايه از حضرت بقيه الله است که از باب تقيه از آن جناب تعبير بغريم مينمودند و محتمل استکه بمعني مديون باشد بمشابهت اينکه چون کسي را دين بسيار باشد خود را از مردم مخفي ميدارد و چون آن حضرت نيز از مردم مخفي شده است پس باين مشابهت حضرتش را غريم ميگفتند و يا آنکه بواسطه آنکه مردم آن جناب رامطالبه مينمودند از براي گرفتن علوم و شرايع از آن حضرت و آن بزرگوار ميگريخت از آنها بواسطه تقيه پس آن بزرگوار مديون مستتربه حق بود و محتمل استکه بمعني دائن باشد و در اين صورت معني آن واضح و ظاهر است چه آنکه اموال آن جناب در دستهاي مردم و ذمهاي ايشان بسيار است.