بازگشت

صبيحه 14


در کفايه الطالب و کشف الغمه و بحار از حضرت رسول روايت نموده اند که فرمود هلاک نميشود هرگز قوميکه من در اول او هستم و عيسي در آخرش و مهدي در وسطش و در کفايه الطالب است که معني قول آن حضرت که آخر ايشان عيسي است اين نيست که عيسي بن مريم بعد از مهدي ميماند زيرا که اين از چند وجه جايز نيست وجه اول قول آن حضرت استکه در حيات و زندگي بعد از مهدي خيري نيست وجه دويم اينست که مهدي امام آخر زمان است و امامي بعد از او در هيچ روايت مذکور نشده لکن اين ممکن نيست زيرا که مردم بي امام ميمانند اگر گويند که عيسي بعد از او امام امت ميشود ميگوئيم اين جايز نيست زيرا که در حديث تصريح گرديد باينکه در حيات و زندگي بعد از مهدي خيري نيست پس چگونه ميشود که عيسي در ميان قومي باشد ودر ايشان خير نباشد و نيز جايز نباشد که گفته شود که عيسي نائب مهدي است زيرا که بشان او نيابت سزاوار نيست و جايز نيست که باصالت بامور امت مشغولشود زيرا که عوام



[ صفحه 200]



بتوهم افتند که ملت محمديه بمله عيسويه انتقال يافته است و اينهم کفر است پس لابد استکه حديث را بمعني صحيح تاويل نمائيم و آن اين استکه من اول داعي هستم بمله اسلام و مهدي اوسط داعي و مسيح آخر داعي است و احتمال هست که معني حديث اين باشد که مهدي اوسط اين امت است يعني بهترين ايشان و امام است و بعد از او عيسي نازل ميشود و مهدي را تصديق ميکند و ياري او را مينمايد و صحت آن چيزي را که او ادعا ميفرمايد به امت بيان ميکند پس بنابراين حضرت مسيح آخر مصدقين ميشود و در کشف الغمه بعد از نقل آنچه را که ما از کفايه ميفرمايد به امت بيان ميکند پس بنابراين حضرت مسيح آخر مصدقين ميشود و در کشف الغمه بعد از نقل آنچه را که ما از کفايه الطالب نقل نموديم گفته است که آنچه در تاويل اين حديث ذکر شد موهم اين است که مهدي از علي بهتر و خير باشد و باينقول کسي قائل نشده و چيزيکه بنظر ميايد در معني اين حديث اين استکه پيغمبر اول داعي باسلام است و مهدي بسبب اينکه هدر مله پيغمبر است و تابع او است اوسط داعي باسلام است و عيسي بجهت اينکه صاحب مذهب ديگر است آخر داعي است زيرا که در آخر زمان بغير از شريفه خود و بسوي غير آن که شريعت اسلام است داعي خواهد شد و الله تعالي يعلم.