صبيحه 13
شيخ الطائفه قدس سره در غيبت خود فرموده که پاره از اخبار متضمن اين استکه صاحب زمان ميميرد و بعد زنده ميشود مثل حديثيکه فضل بن شاذان از موسي بن سعدان و او از عبد الله قاسم و او از ابي سعيد خراساني روايتکرده که گفت بخدمت حضرت صادق عرض کردم که بچه سبب قائم را بقائم مينامند فرمود زيرا که قيام ميکند بعد از آنکه ميميرد بامر بزرگي قيام مينمايد و هم چنين از ابي بصير از حضرت باقر روايت نموده که فرمود مثل امر ما مثل صاحب حمار است در کتاب که خدايتعالي او را صد سال بميراند بعد از آن زنده اش گردانيد و باسناد خود از موذن مسجد احمر روايتکرده که گفت از حضرت صادق پرسيدم آيا در کتاب خدا امر قائم را مثلي هست فرمود آري آيه صاحب حمار است اماته الله ماته عام ثم بعثه يعني خدايتعالي صاحب حمار را صد سال مرده گردانيد بعد از آن زنده نمود و از فضل بن شاذان باسنادش از حضرت صادق روايت نموده که فرمود بدرستيکه در وقتي که قائم قيام کند خلايق گويند از کجا قيام نمودو حال آنکه بسيار وقتي استکه استخوانهاي وي پوسيده شده اين ناچيز گويد که شيخ مزبور بعد از نقل اين اخبار فرموده پس همه اين اخبار دلالت دارند بر اينکه قائم ميميرد و بعد زنده گردد و اولي و اقرب در تاويل آنها اين است که مراد از موتش موت ذکر او است يعني خلايق از ذکر او خاموش و نامش از خاطر ايشان فراموش گردد و تاويل ديگر اين است که اکثر خلق اعتقاد ميکنند باينکه استخوانهاي او پوسيده بعد از آن خدايتعالي او را ظاهر گرداند چنانکه صاحب حمار را بعد از موت حقيقي ظاهر آردانيد و اينوجه در تاويل اين اخبار دور نيست علاوه بر اينها اخبار آحادند و افاده علم نميکنند پس بسبب آنها از اعتقادي که عقول بر آن دلالتکرده و اعتبار صحيح ما را بسوي آن کشيده و باخبار متواتره هم که پيشتر ذکر کرديم قوت پذيرفته عدول نميتوان نمود بلکه لازم است که در اين اخبار توقف نمائيم و باعتقاديکه معلوم ما گرديده تمسک جوئيم و حال آنکه تاويل آنها بر فرض اين است که ما صحت آنرا قبول کنيم چنانکه در تاويل نظائر آنها داب و عادت بدين نهج است و اثبات صحت آنها دو نه خرط القتاد.