بازگشت

صبيحه 07


در بحار سيزدهم است که محمد بن مسعود عياشي در تفسير خود از لبيد مخزومي روايت نموده که او گفته که حضرت ابيجعفر فرمود يا ابا لبيد بدرستيکه از بني عباس دوازده نفر بسلطنت ميرسند چهار نفر ايشان بعد از هشتم ايشان کشته ميشوند و نصيب يکي از آن هشت نفر در گلو است که او را گلوگير نموده ميميراند ايشان طائفه هستند که عمرشان کوتاه و مدت سلطنتشان کم و شيوه و سيرتشان خبيث از ايشان فاسق کوچکي هست ملقب بهادي و ناطق وغاوي يا ابا لبيد بدانکه در هر يک از حروف مقطعه قرآن علم بسياري هست بدرستيکه خداي تعالي الم ذلک الکتاب را نازل نمود آنگاه محمد قيام نمود تا اينکه نورش ظاهر شد و کلمه اش ظاهر گرديد و ثابتشد و متولد شد در روزيکه متولد گرديد و در روز ولادتش از ابتداء خلقت آدم ششهزار و يکصد و سه سال گذشته بود بعد از آن فرمود که اينمعني از حروف مقطعه قرآن در وقتي کهانها را بدون تکرار بشماري واضح و آشکار است و عدد حرفي از آنحروف نميگذرد مگر اينه در وقت گذشتن آن مردي از بني هاشم به سلطنت قيام ميکند بعد از آن ابتداي خروج حسين عليه السلام الم الله بود وقتيکه مدتي که بخروج آن حضرت متعلق بود بسر رسيد در مدت المص قائم اولاد عباسي قيام نمود و در وقت گذشتن آن در مدت الر قائم ما قيام خواهد نمود پس اين گفته مرا بفهم و بقوه حافظه خود بسپار و از ديگران پنهان بدار علامه مجلسي بعد از نقل اينخبر فرموده چيزيکه در حل اينخبر که از جمله مشکلات اخبار و پنهانکرده شده اسراسرار است بخاطر ميرسد اين استکه آن حضرت بيان نمود که حروف مقطعه که در اوائل سورهاي قرآن است اشاره است باوقات ظهور سلطنت جماعتي از اهل حق و جماعتي از اهل باطل پس آن حضرت استخراج فرمود ولادت رسولخدا را از نام هاي اينحروف که بزير و بينه بسط داده شوند چنانکه در وقت قرائه بانها تلفظ کرده ميشوند ليکن بحذف اوائل سورهائيکه مکررند مثل اينکه الم را نه عدد بشماري و مگرر آنرا در پنج سوره بحساب نياوري زيرا که الم در اول شش سوره واقع شده است الم ذلک الکتاب الم الله الم احسب الناس الم غلبت الروم الم تلک آيات الکتاب الم تنزيل پس يکي از اينها را ميشماري و مابقي را چونکه مکررند مياندازي وقتيکه حروف مقطعه اوائل سورها را بدين نهج شمردي همه آنها صد و سه حرف ميشود و اين موافق با تاريخ ولادت حضرت پيغمبر است زيرا که ولادت با سعادتش از وقت تمام شدن ششهزار سال از ابتداي خلقت آدم صد و سه سال گذشته اتفاق افتاد پس بنابر اين مبدا تاريخ ولادتش از آخر اين ششهزار سال قرار داده ميشود پس قول آن حضرت که اينمعني از حروف مقطعه قرآن در وقتيکه آنها را بدون تکرار به شماري واضح و آشکار است اشاره است باينمعني که تقرير نمودم بعد از آن بيان فرمود که هر يکي از اوائل اين سوره ها اشاره است به ظهور دولتي از بني هاشم که آندولت در وقت گذشتن از مدتي که از حروف اول آنسوره مفهوم ميشود ظاهر خواهد شد پس الم که در سوره بقره است اشاره بظهور دولت رسولخدااست زيرا که اول دولتيکه در طائفه بني هاشم ظاهر شد دولت عبد المطلب بود



[ صفحه 196]



پس آن مبدا تاريخ است و از وقت ظهور دولت وي تا ظهور دولت حضرت رسول که وقت بعثتش باشد قريب بهفتاد و يکسال است و اين عدد عدد الم است پس الم اشاره باين است و بعد از اين بترتيب قرآن الم است که او سوره آل عمران ميباشد و آن اشاره است بخروج حسين بن علي چه خروج آن حضرت در اواخر سال شصتم هجرت واقع شد و بعثت رسولخدا سيزده سال پيش از هجرت بوقوع پيوست ليکن شيوع يافتن امر نبوتش دو سال ازابتداي بعثت گذشته است و مبدا اين تاريخ دو سال از ابتداي بعثت گذشته اعتبار کرده ميشود پس از آن وقت تا خروج جناب سيد الشهداء هفتاد و يکسال است که موافق عدد الم است چنانکه مذکور گرديد بعد از آن بترتيب قرآن المص است و دولت بني عباس در وقت انقضاء آنمدت ظاهر گرديد ليکن اين سخن اشکال بهم ميرساند باينکه بروز و ظهور دولت ايشان و ابتداء بيعت مردم با ايشان در سال صد و سي و دوم هجرت واقع شدو حال آنکه در آنوقت از بعثت صد و چهل و پنجسال گذشته بود پس آنچه که در خبر است با اين موافق نميشود زيرا که عدد المصد و شصت و يک است و مبدا آنهم مبدا الم است که بعثت باشد پس بنابر اين بايد ظهور دولت ايشان صد و شصت و يکسال از بعثت گذشته اتفاق افتاده باشد و حال آنکه چنين نيست و خلاصي از اين اشکال بچند وجه ممکن است اول آنکه مبدا اين تاريخ يعني تاريخ المص غير مبدا الم باشد مثل آنکه مبدا آن ازولادت رسولخدا گرفته شود زيرا که ابتداي داعيه بني عباس در سال صدم هجرت گرديد وظهور بعضي از امورات ايشان در خراسان در سال صد و هفتم يا هشتم بوقوع رسيد پس ازولادت آن حضرت تا اينزمان صد و شصت و يکسال ميشود که تمام عدد المص است دويم آنکه مراد از قيام قائم بني عباس استقلال بهم رسانيدن دولت ايشان باشد و اين در اواخرزمان سلطنت منصور بود و اينمدت اگر چه مبدا آنرا از بعثت بگيريم باز با عدد المص مطابق ميشود سيم آنکه اينحساب مبني باشد بر حساب ابجد قديم که بمغاربه منسوب است چه در آنحساب ترتيب ابجد ايشان چنين است (ابجد هوز حطي کلمن صعفص قرست تخذ ظغش پس صاد در حساب ايشان شصت محسوب ميشود پس بنابر اين عدد المص صد و سي و يک ميباشد و بعد از اين در کتاب القرآن خواهد آمد تصريح باينکه حساب المص که در حديث رحمه بن صدقه است مبني بر حساب ابجد قديم است که همين ابجد مغاربه باشد پس تاريخ آن با تاريخ الم موافق ميشود يعني مبدا هر دو يکي ميباشد زيرا که صد و هفده سال از هجرت گذشته مبداء و دعوت آنها در خراسان ظاهر گرديد آن بود که دستگير شدند و بعضي از ايشان هم کشته گرديدند و سيزده سال تخمينا هم از بعثت است تا هجرت و اينرا وقتيکه بانمقدار افزودي صد و سي سال تخمينا تمام ميشود و ظهور دعوت ايشان در سال صد و سي و يکم بوده است که عدد المص است و احتمال هست که مبداء اين تاريخ زمان نزول همين آيه باشد بنابر اين اگر نزول آن در مکه معظمه است چنانکه مشهور اين است در اينوقت ميگوئيم که محتمل استکه نزول آن چند سال پيش از هجرت اتفاق افتاده باشد و بنابر اين فرض مدتيکه مابين نزول آيه و ظهور دعوت وبيعت ايشان است در خراسان بعدد المص نزديک ميشود و اگر محل نزول آيه مدينه منوره است گوئيم که ممکن است اينکه نزول آن در وقتي باشد که از آنوقت تا وقت بيعت ايشان نيز با عدد مذکور مطابق آيد و اگر بانچه که در کتاب القرآن در خصوص خبر رحمه بن صدقه تحقيق کرده ايم رجوع کني هر آينه براي تو ظاهر ميشود اينکه وجه سيم اظهر وجوه مذکوره است و با خبر رحمه بن صدقه هم مويد است يعني اينحساب مبني بر حساب ابجد قديم است پس بنابر اين حضرت باقر در اينحديث صاد را شصت حساب نموده ليکن نسخه نويسان آنرا تغيير داده نود نوشته اند و اينگونه تغيير و تبديل از نسخه نويسان بسيار صادر ميشود زيرا که ندانسته اند که خبر مبني بحساب ابجد قديم است پس چنان گمان نموده اند که شصت است غلط افتاده زيرا که بحساب ابجد جديد که در ميان ايشان متداول است مطابق نيست پس آنرا تغيير داده نود نوشته و مراد از مدت خروج امام حسين که در اينحديث واقع است مدتي استکه بخروج آن حضرت تعلق دارد پس بنابر اين مدتيکه از وقت شهادت آن حضرت تا خروج بني عباس است از توابع و لواحق خروج آن حضرت محسوب ميشود چنانکه در اينمدت خداوند عالم انتقام او را از بني اميه گرفت حتي همه ايشانرا فاني و مستاصل گردانيد و معني قول حضرت باقر که فرمود قائم ما در وقت انقضاي مدت المص در مدت الر قيام ميکند بچند وجه محتمل است اول آنکه اينخبر از جمله اخباري باشد که تحقق مضمون آنها موقوف است بحصول شرطي از شرائط و آنشرط حاصل نشده و بجهت عدم حصول آن در مضمون خبر بدا واقع گرديده و تحقق بهم نرسانيد چنانکه اخبار اين باب بر اينوجه دلالت دارد دويم آنکه الم تصحيف المر است يعني آن حضرت المر فرموده ليکن نسخه نويسان غلط کرده الر نوشته اند و مبداء اين تاريخ را مانند المر وقتي قرار بدهيم که به بعثت نزديکست و مراد هم از قيام قائم قيام او باشد بامر امامت در پنهان زيرا که امامت آن حضرت بعد از پدرش که فوتشد در سال دويست و شصتم از هجرت شد و وقتيکه يازده سال پيش ازهجرت را هم بانمقدار فزودي با عدد المر مطابق آيد سيم آنست که مراد از الف لام رامجموع عدد همه الرهاي قرآن است و آن پنج است و مجموع عدد آنها هزار و يکصد و پنجاه و پنج ميشود و اينوجه را تاييد ميکند اينکه آن حضرت در وقت ذکر الم بسبب مکرر بودنش ما بعد آنرا که لفظ الله باشد هم ذکر نمود چنانکه گفت الم الله تا اينکه سوره که مقصود او بود معين گردد و ظاهر شود اينکه مراد از آن يک الم است نه همه آنها بخلاف المر چون که همه آنها مراد بود از اينجهت آنرا مطلق گذاشت يعني ما بعد آنرا ذکر ننمود و اينوجه را نيز تاييد ميکند چيزيکه بعد از اين در خبر امام حسن عسکري خواهد آمد چهارم آنکه مراد از انقضاء مدت الر انقضاء مدت حروف مقطعه است که ابتداي آنها از الر باشد باينمعني که غرض از گرفتن آنها از الر اين باشد که عدد المص تنها با عدد الم نيز از مجموع حروف مقطعه قرآن اسقاط شود و عدد همه آنها بنابر تقدير اول هزار و ششصد و نود و شش ميشود و بنابر تقديرثاني هزار و ششصد و بيست و پنج و بحساب مغاربه بر تقدير اول دو هزار و يکصد و نود و چهار ميشود و اينوجه چهارم انسب است بقاعده کليه که آن حضرت فرمود و آن اين بود



[ صفحه 197]



که در وقت انقضاء مدت حرفي از حروف مقطعه قرآن دولتي از بني هاشم ظاهر ميشود زيرا که دولت قائم آخر همه دولتها است پس مناسب اين استکه ظهور آن در وقت انقضاي مدت همه حروف مقطعه باشد که هر يکي از آنها بدولتي متعلق است ليکن اينوجه از ظاهر لفظ حديث دور است و ما هم بان راضي نميشويم زيرا که ظهور آن حضرت بنابر اين تقدير بسيار طول ميکشد و ما طاقت بر آن نداريم خداوند واهب العطايا تعجيل فرمايدفرج او را و اين تحقيقات در حل اينخبر مشکل و شرح آن از ذهن و قريحه خودم بفضل خدا بعرصه ظهور درآمد فخذ ما اتيتک و کن من الشاکرين.