بازگشت

صبيحه 05


شيخ طوسي ره باسناد خود از علي بن يقطين روايت نموده که گفت حضرت ابي الحسن بمن فرمود يا علي شيعيانرا امامان ايشان مدت دويست سال استکه تربيت ميدهند و اصلاح حال ايشانرا مينمايند باينکه آنها را بتعجيل فرج و نزديکي ظهور حق اميدوار ميسازند و يقطين که از اتباع بني عباس بود بپسرش علي که از جمله خاصان امام موسي بود گفت چرا وعده که رسول خدا در خصوص سلطنت ما يعني بني عباس نموده بود بوقوع پيوست و وعده که در خصوص ظهور دولت ائمه شما نموده بود واقع نگرديد علي گفت که عده ما و شما هر دو از يکمصدرند يعني از رسولخدا صادر گرديده مگر اينکه وعده که بشما شده بود زودتر ظهور بهمرسانيد و بشما داده شد و چنانکه وعده شده بود بوقوع پيوست و امر ما هنوز وقوع بهم نرسانيده پس ما خود را بارزومندي و اميدواري نگه ميداريم و اگر بما گفته ميشد که اين امر تا دويست سال يا سيصد سال واقع نخواهد شد هر آينه دلها قساوت بهم ميرسانيدند و اکثر از مسلمانان از اسلام برميگشتند ليکن ائمه ما اينطور گفتند که ظهور دولت ما نزديک است و بزودي واقع خواهد شد تا اينکه تاليف قلوب شيعيان نمايند يعني دلهاي آنها را بدست آورند و آنها را از قساوت و ارتداد نگاه بدارند اين ناچيز گويد علامه مجلسي ره در بحار فرموده که قول حضرت موسي که فرمود شيعيانرا امامان ايشان مدت دويست سال استکه تربيت مينمايد الخ تحديد فرمودن آن بزرگوار مدت تربيت شيعيانرا بدويست سال مبني بر آنچيز استکه آن مقرر در نزد منجمين و محاسبين است از اتمام کسور اگر بيشتر از نصف باشد و اسقاط آنها اگر کمتر از آن باشند و گفتن اينرا بدينواسطه استکه اگر صدور اينخبر در اواخر حيات حضرت کاظم باشد مدت ميباشد ناقص تر از دويست سال بنقصي فاحش زيرا که وفات آن بزرگوار در سال صد و هشتاد و سه واقع شده است فکيف اذا کان قبل ذلک پس بنابر اين مبني ذکر دويست سال بجهت اين استکه مائه مکسوره محسوب شود صحيحه چه آنکه تجاوز از نصف شده است در آن اينچنين در تحديد اينمدت خطور در بال نموده است و ظاهر شده از براي من وجه ديگري از براي اين تحديد و آن اين استکه ابتداء دويست سال از اول بعثت حضرت رسول ماخوذ شود چه از آنزمان شروع شده است باخبار بائمه عليهم السلام و بمدت ظهور و خفاء ايشان پس ميباشد بر بعضي از تقادير قريب بدويست سال و اگر در عشر اخير از مائه ثانيه في الجمله کسري باشدميتوان آنرا بقاعده سالفه تمام محسوبداشت و وجه سيمي و آن اين استکه مراد بتربيت امامان از شيعيان اعم از زمان سابق بر حضرت موسي و از زمان لاحق بر آن حضرت باشد و مويدان است ايتان فعل را بصيغه مضارع که در آن مشمول است زمان استقبال و در اينصورت ابتداء دويست سال از اول هجرت ميباشد و منتهي ميشود آن بزمان ظهور امر حضرت رضا و ولايت عهد آنسرور و سکه باسم آن جناب بر دراهم و دنانير زدن چه آن در تاريخ دويست سال بعد از هجرت بوده و وجه چهارمي و آن اين استکه تربيه مثل وجه سم اعم از زمان سابق و لاحق باشد و لکن ابتداء تربيت بعد از شهادت حضرت حسين باشد چه شهادت آن بزرگوار طاقه الکبري بوده و از آنوقت محتاج شدند شيعيان به تربيت که نلغزند و از دين بيرون نروند و انهاء آن اول امامت حضرت صاحب الزمان باشد و بنابر اين وجه مدت دويست سال تمام ميشود بدون زياده و نقيصه و توقيت نمودن تربيه و تمنيه را باينمدت بجهت اين استکه شيعيان بعد از اينمدت نمي بينند اماميرا که ايشانرا تربيت و تمنيه نمايد و نيز بعد از علم ايشان بوجود مهدي عليه السلام رجاء ايشان قوي ميشود



[ صفحه 195]



پس ايشان مترقب ظهور آن بزرگوار گردند و ديگر محتاج به تمنيه نباشند و شايد اينوجه بهترين اينوجوه باشد که همه آنها خطور در بال نموده و الله تعالي اعلم بحقيقه الحال.