صبيحه 01
در غيبت طوسي ره باسناد خود از اصبغ بن نباته روايت نموده که وقتي شرفياب حضور باهر النور جناب اميرالمومنين شدم پس ديدم آن حضرت را که نکت در ارض مينمود مثل کسيکه متفکر است پس عرض کردم چه شده است مرا که جناب شما را متفکر ميبينم که نکت در زمين مينمائي آيا بواسطه رغبتي است که شما را بزمين پيدا شده است حضرت فرمود نه والله من رغبت بزمين و بدنيا هيچ وقت نداشته ام بلکه تفکر من في مولود يکون من ظهر الحاد يعشر من ولدي در مولودي استکه ميباشد از پشت يازدهم از اولاد من که او مهدي است که خداوند پر مينمايد بواسطه وجود شريف او زمين را از عدل و داد چنانکه پرشده باشد از ظلم و جور ميباشد از براي او حيرت و غيبتي که گمراه ميشوند در آن اقوامي و هدايت مييابند در آن اقوام ديگر اصبغ گويد عرض کرد اي مولاي من چه قدر ميباشد حيرت و غيبت آن سرور فرمود شش روز يا شش ماه يا شش سال پس عرض کردم آيا اين امر شدني است پس فرمودند بلي چنانکه او مخلوق است و از کجا است از راي تو اي اصبغ باين امر آنکسانيکه باين امر تامل ميشوند خيار اين امت ميباشند که ببا ابرار اين عزت مصادف و معاصر ميشوندد گفتم پس از آن چه خواهد شد فرمود مينمايد خداوند آنچه را که ميخواهد چه آنکه از براي او سبحانه بداات و ارادات و غايات و نهايات بدانکه در ظاهر نظر اين خبر شريف خالي از اشکال نباشد چه حضرت امير فرمودند تفکر من در مولودي استکه ميباشد از پشت يازدهم از اولاد من و حال آنکه حضرت حجه عجل الله فرجه از پشت نهمي از اولاد آن بزرگوار است و جواب از آن اينست که اشکال در صورتي استکه لفظ من من ولدي بيانيه باشد از براي حاد يعشر ولکن اگر من تبعيضيه باشد اصلا و ابدا اين اشکال توجه باين خبر شريف پيدا نميکند و معني کلام آن سرور در اين صورت اينست که امام حاد يعشر او بعض از اولاد من است و بعباره اخري لفظ من ولدي صفه از براي مولود است نه آنکه متعلق بحاد يعشر است و معني آن چنين استکه مولود من ولدي من ظهر الحاد يعشر من الائمه فافهم پس اين خبر شريف نيز دليل ميشود بر نفي بودن مهدي موعود از اولاد عباس بن عبد المطلب چنانچه در سابق يکي از اختلافات نسبيه آن سرور اين بوده.