بازگشت

صبيحه 01


بدانکه ما در صبيحه اول از عبقريه دويم از اين بساط در مقام اختلاف در تعيين شخص شريف و هيکل منيف حضرت مهدي موعودچندين قول را از طوائف شيعه غير اثني عشريه بطريق اجمال ذکر نموديم و اکنون در صدد بيان آن اقوال و غير آنها ميباشيم بطريق تفصيل و ذکر شبهات صاحبان آن اقوال در مهدويت حضرت بقيه الله ورد آنها پس ميگوئيم اول طائفه از شيعه غير اثني عشريه که شبهه در مهدويت حضرت بقيه الله نموده اند سبائيه ميباشند که طائفه از غلاه شيعه اند که تابع عبدالله بن سبا هستند در اعتقاد بالوهيت حضرت اميرالمومنين چنانکه آن ملعون بحضرتش عرضه داشت که انت الا له حقا پس حضرت او را اخراج بمدائن نمود و گفته اند که آن لعين در کيش يهود بود و تظاهرش بر اسلام بجهت فساد در دين بوده و اين کافر و اتباعش چنانکه در ملل و محل شهرستاني و غيبت شيخنا الطوسي ره و غير اينها از کتب معتبره است قائلند که حضرت اميرالمومنين زنده است و کشته نشده و در آن بزرگوار است جزء الهي و بدينواسطه جايز نيست که بر آن جناب مستولي کردند و رعد صوت آن سرور راست چنانکه برق سوط آن آقاي قنبر است و اينکه آن جناب است مهدي موعود در آخر الزمان و جواب از اين شبهه بر چند وجه است وجه اول آنست که کفايت ميکند در رد ايشان همان انقراض و معدوميت آنها چه بحمدالله و المنه باقي نيست از اين طايفه خبيثه ساکن دار و الا نافخ نار و اگر قول ايشان رائحه از حقانيت را ميداشت هر آينه پيدا ميشد يکنفر که قائل بان باشد و اذ ليس فليس قولهم بحق بلکه قول ايشان تابع اشخاصشان بوده و بعد از اينکه بسقر مقر گرفتند اقوالشان کالهباء المنشور معدوم و مهجور گرديد وجه دويم آنست که در ورد اخبار کثيره متواتره که تعداد ائمه بعد از حضرت رسالت را تعيين و تحديد در دوازده نفر نموده و آنها تماما در اصول معتبره عامه و خاصه ثبت و ضبط است کفايه است در رد قول آنها کمالا يخفي وجه سيم آنست که در علم بقتل آن بزرگوار که او اشهر از قتل تمامت مقتولين روزگار است غني و کفايه است در مردود بودن قول ايشان و شبهه نمودن در موت و قتل آن سرور مودي بشبهه و شک در موت حضرت خير البشر و اصحاب کباران برگزيده داور و شبهه کننده خارج از زيره انسان و بشر و داخل در زمره گاو و خر است و استر است چه آنکه خبر دادن حضرت رسول بجنابش باينکه يا علي انک تقتل و تخضب لحيتک من راسک گوشزد تمام مسلمانان و ثبت و ضبط است در کتب و دفاتر آنان و وصيت نامه آن بزرگوار از اشتهار و استظهار کالشمس في رائعه النهار در اصول معتبره هويدا و آشکار است روي الشيخ الجليل الطوسي ره في غيبته باسناد عن جابر عن ابي جعفر عليه السلام قال هذه وصيه اميرالمومنين الي الحسن و هي نسخه کتاب سليم بن قيس الهلالي دفعها الي ابان و قرئها عليه قال ابان و قرائتها علي علي بن الحسين فقال صدق سليم ره قال سليم فشهدت وصيه اميرالمومنين حسين اوصي الي ابنه الحسن و اشهد علي وصيته الحسين و محمد او جميع ولده و روساء شيعته و اهلبيته و قال يا نبي امرني رسول الله ان اوصي اليک و ان ادفع اليک کتبي و سلاجي ثم اقبل اليه فقال يا ببني انت ولي الامر و ولي الدم فان عفوت فلک و ان قتلت فضربه مکان ضربه و لا تاثم ثم ذکر الوصيه الي آخرها فلما فرغ من وصيته قال حفظکم الله و حفظفيکم نبيکم استود عکم الله و اقرء عليکم السلام و رحمه الله ثم لم يزل يقول لا اله الا الله حتي قبض ليله احدي و عشرين من شهر رمضان ليله الجمعه سنه اربعين من الهجره و شيخ جليل مزبور بعد از ذکر اين تاريخ فوت آن سرور فرموده است و هو الاظهر و قبل از اين تاريخ نقل فرموده قبض ليله ثلث و عشرين و کان ضربه ليله احدي و عشرين و بهمين اندازه در رد اين شبهه واهيه قلم فرسائي در اين مقام کفايه است.