بازگشت

صبيحه 23


بدانکه ارباب سير و تواريخ در کتب عاليه الشمارنج خود اشخاص کثيره و افراد وفيره از امراء و سلاطين را که مدت عمر آنها در دنيا و مقدار زندگاني ايشان در اينعاريت سرا در نزد ايشان معلوم و محقق نگرديده و لکن طول سلطنت و امارت ايشان معلوم و مقدار زمان خلافت ورياست آنان محقق و منظوم است در سلک بيان و منصه تبيان درآورده اند و چون باللازمه طول مدت اينشغل آنها دلالت بر طول عمر و معمر بودن صاحبان آن دارد لذا اين ناچيز تتميما للفائده و تعميما للعائده و اتماما للحجه لرفع الاستبعاد العامه و العوالم من طول عمر من بوجوده دارت الازمنه و الاعوام بنقل چهل نفر از ايشان در اينمضمار و مقام اکتفا مينمايم 1 - منوچهر استکه در ناسخ مدت ملک او راصد و بيست سال نوشته 2 - هر اسب است که در آنکتاب مدت ملک او را صد و بيست سال ضبط کرده 3 - گشتاسب است که مدت سلطنتش يک صد و بيست سال بوده 4 - حارث رايش که از تبايعه يمن است مدت ملکش صد و بيست سال بوده 5 - شمر بن افريقيش که ايضا از تبايعه است زمان امارتش يکصد و بيست سال است 6 - ابو کرب اسعد بن مالک که تبع اوسط است مدت شاهي او يکصد و بيست سال بوده 7 - اينال باوقوي خان که از جمله سلاطين ترک است مدت حکمرانيش يکصد و بيست سال بوده 8 - کيکاوس کياني استکه مدت حکمراني او صد و پنجاه سال بوده 9 - العبد بن ابرهه که ملقب بذي الاذعار و از تبايعه يمن است مدت سلطنتش صد و پنجاه سال دوام يافته 10 - تبع الاقرين شمر بن ارعش که هم از تبايعه است صد و شصت و سه سال حکمراني داشته 11 - افريقش بن ابرهه که ايضا از تبايعه است مدت پادشاهي او صد و شصت و چهار سال بوده 12 - ريان در مصر بعد از ذو القرنين صد و هشتاد و دو سال سلطنت داشته 13 - ابرهه بن حارث تبعي در يمن صد و هشتاد و سه سال حکومت نموده 14 - مدت حکمراني زيراه در مملکت مصر صدو نود و هفت سال طول کشيده 15 - يعرب بن قحطان است که بيستمي از اشخاص مذکوره درصبيحه سابقه بود که ابو الحسن نسابه اصفهاني مدت حکمراني او را دويست سال گفته است 16 - کيشوراج که يکي از سلاطين هند است مدت حکمرانيش دويست سال بوده است 17 - عاير بن ارم که يکي از سلاطين و ملوک ثمود است و مدت سلطنت او دويست سال بوده 18 - غيروز که از سلاطين چين است مدت سلطنتش بنابر نقل صاحب اخبار الدول دويست سال بوده است 19 - حارث بن مضاض که يکي از سلاطين جرهم بوده است در مملکت حجاز مدت حکمرانيش بنابر نقل مزبور دويست سال است 20 - سنان بن علوان که يکي از سلاطين طبقه اول از ملوک مصر است بنابر نقل صاحب ناسخ مدت حکمرانيش دويست و سي وچهار سال بوده 21 - سورج که يکي از سلاطين هند بشمار ميايد بنابر نقل ناسخ مدت دويست و پنجاه سال حکمراني داشته است 22 - غزوان که يکي از سلاطين چين است بنابرنقل بعضي از ارباب تواريخ و سير دويست و پنجاه سال سلطنت نموده و بنابر نقل اخبار الدول اينمقدار مدت عمر او بوده 23 - بوزبربس که يکي از فراعنه مصر بشمار آمده مدت سلطنتش بنابر نقل ناسخ دويست و پنجاه و سه سال است 24 - فرسون که او نيز يکي از فراعنه است بنابر نقل اخبار الدول دويست و شصت سال حکمراني داشته 25 - شديد بن عاد که از ملوک عاديه است بنا بر نقل مزبور مدت حکمراني او سيصد سال بطول انجاميده 26 - کهلان بن سباکه از تبايعه يمن بشمار آيد مدت ملکش بنابر نقل اخبار الدول قريب بسيصد سال بوده 27 - نسطرصاس که يکي از سلاطين چين شمرده ميشود مدت سلطنتش بنابر نقل مذکور سيصد سال است 28 - اتريب که يکي از ملوک مصر است بعد از طوفان نوح بنابر نقل سابق مدت حکمراني او در آنمملکت سيصد سال بوده 29 - کليکرب که از جمله بتابعه يمن است بنابر نقل ناسخ مدت سيصد و بيست و سه سال در آنمملکت حکمراني داشته 30 - برهمن اکبر که مقدم طائفه بر اهمه است بنابر نقل اخبار الدول مدت سيصد و شصت سال حکمراني داشته است 31 - ني نياس که يکي از سلاطين کلداني بشمار آيد بنابر نقل ناسخ مدت ملک و سلطنتش چهار صد سال بوده 32 -کشن که يکي از سلاطين هند محسوب ميشود مدت سلطنت و حکمراني او در انصوبه چهار صدسال بوده بنابر نقل مزبور 33 - عبد شمس بن يشخب بن يعرب بن قحطان که ملقب بسبا ومذکور در قرآن است في قوله تعالي لقد کان لسباء في مسکنهم آيه الخ و قومش را باونسبت ميدهند بنابر نقل اخبار الدول مدت سلطنتش چهار صد سال بوده 34 - عينان که از سلاطين چين بشمار ميايد بنابر نقل بعضي چهار صد سال سلطنت داشته و بنابر نقل اخبار الدول اينمقدار مدت عمر او بوده 35 - قبطيم و فرزندش قفطريم که هر دو از فراعنه مصر اند هر يک چهار صد و هشتاد سال سلطنت داشته اند بنابر نقل مذکور 36 -حمير بن سبا که از تبابعه است بنابر نقل مزبور پانصد سال حکمراني داشته و هم چنين هوشنگ بن کيومرث را نيز پانصد سال بسلطنت وصف نموده اند 37 - فيروزوائي که يکي از ملوک هند است پانصد و سي و هفت سال سلطنت داشته چنانکه پدر حضرت ادريس بعد از رفع ادريس باسمان همين مقدار در دنيا عمر نموده اگر چه در ناسخ پانصد و سي و پنجسال مرقوم داشته 38 - مهاراج که از ملوک هند بوده مدت سلطنتش را در ناسخ هفتصد سال نوشته 39 - مناوش که يکي از فراعنه مصر است در اخبار الدول هشتصد سال مرقوم داشته سلطنت ويرا 40 - اراوي بن شليم يا اروي بن شلم استکه در روايت کمال الدين وارد شده که او هزار سال سلطنت نموده و ما مسگا للختام بنقل آنروايت در اينمقام آخر اين صبيحه را انجام ميدهيم در کمال الدين در ضمن حديثي طولاني از حضرت صادق روايت نموده که داود نبي بيرون آمده و قرائت زبور مينمود تا آنکه بکوهي رسيد که در آنغاري بود که در آن حزقيل پيغمبر بود چون حزقيل صداي کوهها و جانورانرا شنيد دانستکه داود ميايد چه هر وقتکه داود زبور ميخواند تمامت آنها بااو هم صدا ميشدند پس گفت اين پيغمبر گناهکار است چون داود بانجا رسيد گفت ايحزقيل مرا رخصت ميدهي که بنزد تو آيم گفت نه زيرا که تو گناهکاري پس گريه داودزياده شد خدايتعالي بحزقيل وحي فرمود که سرزنش مکن داود را بخطاي او و از من عافيت بطلب که اگر تو را بخود بگذارم تو نيز گناهي خواهي کرد پس حزقيل بر



[ صفحه 157]



خواسته دست داود را گرفت و بسوي خود برد داود فرمود ايحزقيل هرگز قصد گناه کرده گفت نه پرسيد هرگز تو را عجبي از عبادتي حاصلشده گفت نه پرسيد که هرگز ميل بدنياکرده که از شهوات و لذات دنيا چيزي اختيار کني گفت بلي گاه هست که چنين امري در دل من بدر ميايد گفت هر گاه چنين امري عارضت گردد او را بچه چيز علاج ميکني حزقيل گفت داخل رخنه اينکوه ميشوم و از آنچه در آنجا هست عبرت ميگيرم پس داود داخل آنرخنه شد ديد که تختي از آهن گذاشته است و بر روي آن تخت کله کهنه شده و استخوانهاي پوسيده ريخته است و در آنجا لوحي ديد که در آن نوشته بود که منم اراوي پسر شليم هزار سال پادشاهي کردم و هزار دختر را بکارت بردم و آخر کار من اين شد که خاک نهالي من گرديد و سنگ بالش زير سر من شد مارها و کرمها همسايگان ومصاحبان من شدند پس هر که مرا به بيند بر اينحال فريب دنيا را نخورد تا آخر حديث.