بازگشت

صبيحه 18


طبقه نهم از معمرين کساني هستند که عمر ايشان از نهصد الي هزار سال بوده و آنها اشخاص کثيره و افراد بثيره ميباشند و از ايشان شداد بن عاد بن عوض بن ارم بن سام بن نوح است که از سلاطين عاديان و معاصر



[ صفحه 134]



با هود پيغمبر بوده و بر اکثر معموره عالم حکمراني داشت و پادشاهي زبردست و خسروي قويحال بود چندانکه هود در نزدش حاضر شدي و روله توحيدش دلالت کردي مظله ضلالت جستي تا روزي معروض هود داشت که اگر من بدين تو در شوم و عبادت يزدان آغازم چه جزا يابم هود فرمود پس از ايمان بملک منان چون وداع جهان کني روضه جنان يابي و شطري از خضادت خير الماوي و نضارت طوبي و شرفات و قصور و شرافت حور باز داند شداد که صنيع عجب و عناد بود گفت من در بسيط زمين بهشتي چنين طراز کنم و ازخلد برين بي نياز باشم پس رسولي بنزد برادر زاده خود ضحاک بن علوان که در آنزمان بر ملک جمشيد استيلا داشت گسيل فرمود تا از لعل بيگاني و ياقوت رماني و در اري ابدار و لئالي شاهوار و طبله عنبر شهبا و نافه مشک مطرا و طره سيم دهدهي و بدره زر شش سري چندانکه در مخزن و معدن يافت شود انفاذ حضرت دارد و هکذا از اطراف و اکناف عالم طوعا و کرها محجوبه خزائن و محفوفه دفاين را در پيشگاه حضور بمعرض ظهور آورد آنگاه بفرمود تا موضعي دلارام در نواحي شام اختيار کردند و آنعمارت رامشتمل بر دوازده هزار کنگره برآورده جدران آنرا بزر خالص و سيم خام برافراختند وسقف قصور را بستونهاي بلور معلق ساختند صفحات زر ناب را بجواهر خوشاب مرصع نموده بر بام و در مرتب نمودند و در بن انهار بجاي ريگ جواهر آبدار ريختند و در زمين بجاي خاک زعفران و عنبر بيختند و اشجار را از زر مجوف برآوردند و در آنها مشک و عنبر تعبيه کردند و در روي زمين هر جا زهره جبيني و هاروت آئيني بود آورده و در غرف و قصور بجاي غلمان و حور جاي دادند تا مصداق آدم ذات المعاد التي لم يخلق مثلها في البلاد گشت چون خبر انجام آن بشداد بد فرجام رسيد از حضرموت با سپاهي گران متوجه ارغونه جنانشد هنوز طريق مقصد نه پيموده و بمقصود نرسيده آوازي مهيب از طرف آسمان گوشزد وي و همراهان گشت که در نيمه راه بمردند و راه بمطلوب نبردندو آنعمارت نيز از ديدارها ناپديد گشت گوئيد در زمان معويه بن ابي سفيان شخصي در طلب شتر گم شده راه ميبريد ناگاه بدانجا رسيد آن بهشت دنيا را ديد چندانکه اهتمام فرمود در درختان او نتوانست تصرف نمود از بن جويها قدري جواهر برداشت و باز آمده بخدمت معويه صورت حال بگذاشت ديگر باره هر چند در طلب آن شتافتند راه بمقصود نيافتند گويند مدت ملک شداد عليه اللعنه و العذاب سيصد سال بود اين چيزي بود که صاحب ناسخ در احوال شداد نوشته و در اخبار الدول استکه مدت ملک او نهصد سال بوده و بنابر اين نقل قدر متيقن آنست که او نهصد سال عمر داشته و الله العالم بلکه در کمال الدين تصريح باين فرموده و گفته و عمر شداد تسعمائه سنه فارجع و ازايشان حضرت شيث بن آدم عليهما السلام است که خداوند او را پنجسال بعد از قتل هابيل بحضرت آدم کرم فرمود و لفظ شيث سرياني است و معني آن هبه الله است و جنابش را اورياي ثاني خوانند چه اورياء بلغت سرياني بمعني معلم است و او اول کس است که بعد از آدم بتعليم معضلات حکمت و تنبيه ضروريات شريعت پرداخت و پنجاه صحيفه و به روايتي بيست و نه صحيفه محتوي بر حکمت الهي و صنايع نامتناهي چون اکسير و غيره والقاي رياضي و هيئت بر او نازلشد در زمان او مردم دو گروه شدند بعضي طريق متابعت او پيمودند و برخي مطاوعت اولاد قابيل نمودند و بعد از اينکه در ناسخ اينجمله رادر حالات وي نگاشته گفته است که حضرتش روز شنبه در ماه آب رخصت حسن الماب يافت واز دار بلوي بجنه ماوي شتافت از بطن حوابي همال بزاد يعني بجهت احترام نور محمدي که حامل آن بود توام نداشت چه حوا همه وقت بيک پسر و يک دختر حامله شده و آنها را وضع مينمود و بيست دختر و نوزده پسر از بطن او متولد گرديد و نهصد و دوازده سال بزيست اول وصي انبياء او بود و او اول کسي استکه از اولاد آدم عذارش بمحاسن مشکين مشک آئين گشت و حضرت انوش که پسر آن بزرگوار است بدن پدر را در جوار پدر و مادر که آدم و حوا باشند در غار ابو قبيس مدفون ساخت و از ايشان متوشلخ پسر حضرت ادريس و جد حضرت نوح است در ناسخ آورده که بعد از رفع ادريس ولد ارشدش متوشلخ تاسيس رياست کرد و نهصد و نوزده سال در دار دنيا زيست فرمود و از ايشان مهلائيل بن قينان است که در طبقه هشتم ذکر شد چه بنابر نقل صاحب ناسخ التواريخ نهصد و بيست و شش سال داشته و از ايشان حضرت آدم عليه السلام است چنانچه در ناسخ آورده که وفات آدم روز جمعه هشتم نيسان مطابق يازدهم محرم بوده جنابش در خاک مکه بدرودعالم گفت و حضرت شيث بتعليم روح الامين بکفن و دفن آدم قيام نمود و بنماز بر وي اقدام فرمود گويند در ثلث آخر شب جمعه بيست و هفتم رمضان بود که صحف آسماني بر آن حضرت نازلشد مشتمل بر تسخير جن و شياطين و رموز حکمت طبيعي و نفع و ضرر ادويه و حساب و هندسه عدد آنصحف را بيست و يک و بعضي چهل دانسته اند و خرقه دهقنه و رشتن و بافتن و حديد از معدن بيرون آوردن از ماثر آن جناب است و از صلب شريفش بيست پسر و نوزده دختر بوجود آمد و عدد اولاد و احفادش در حيات مبارک بچهل هزار نفر پيوست و با ديدار گندم گون اصلع و امر دبود و موي مجعد داشت شصت ذراعش طول قامت گفته اند و در دنيا نهصد و سي سال اقامت داشت و بدان وجهش آدم خواندند که از اديم زمين خلق شد و از ايشان عديم استکه يکي از ملوک مصر بشمار ميرود بعد از طوفان نوح و او بر طبق مرقومات صاحب اخبار الدول جبار بي باکي بوده و اول کسي استکه سنت سيئه دار کشيدن و بحلق آويختن را احداث نمود چه زن و مردي در زمان او زنا نمودند پس امر بدار کشيدن آنها نمود و بعضي از قبط را عقيدت اينست که او دوازده هزار اعجوبه در مملکت مصر بعد از خود يادگار گذاشت که از جمله مناره استکه بر بالاي آن صنمي است که متوجه بسوي مشرق است و دو دست خود را گشاده دارد بنحويکه گويا منع از ورود چيزي مينمايد و اين طلسمي است که از براي منع از ورود دو آب و رمال استکه از حدود خود تجاوز ننمايند و چنين گويند که آنمتاره تا اينزمان باقي است و اگر او نبود هر آينه غلبه مينمود آب شور از درياي شرقي بر اراضي مصر و مدت زندگاني او در دار دنيا نهصد و سي سال بوده است و از ايشان حضرت حوا است چه در همانکتابستکه حوا پس از يکسال از وفات آدم درگذشت و در غار ابو قبيس در جنب مضجع شريف آدم مدفون گشت و بنابر اين مدت اقامت حوا در دنيا نهصد و سي و يکسال ميشود و آنمخدره را سي و پنج ذراع طول قامت بوده و بدان جهتش حوا ناميده اند که از استخوان دنده چپ حي يعني زنده که مقصود از آن حضرت آدم باشد مخلوق شد و از ايشان انوش



[ صفحه 135]



پسر حضرت شيث هبه الله است که بنابر نقل حبيب السير ارشد اولاد شيث بوده و مادر او بروايتي حوري بود که ايزد تعالي بيواسطه ابوين او را آفريده بود و به شيث ارزاني داشته و انوش در وقتيکه شيث ششصد و پنجاه ساله بود تولد نمود و معني انوش صادق است و او پس از فوت پدر بموجب وصيت قائم مقام پدر کشته بسرداري و مهتري طوائف انام پرداخت در تاريخ جعفري مذکور است که اول کسيکه صدقه داد و امر بتصديق نمود انوش بود و باتفاق حمد الله مستوفي و مولف تاريخ بناکتي انوش نخستين کسي استکه درخت خرما نشاند مدت حياتش بزعم ابن جوزي در اعمار الاعيان نهصد و پنجاه بوده و بروايت احبار يهود و نصاري نهصد و شصت و پنجسال و از ايشان حضرت نوح پيغمبر است چنانکه در ناسخ آورده که چون حضرت نوح عليه السلام در جهان فاني نهصدو پنجاه سال زندگاني يافت هماي هوش مبارکش از سراي فريب و تيرنگ بشوامخ دوام و درنگ برآمد گويند مردي بزرگ خشم فراخ چشم بود بطول قامت و بلندي محاسن معروف و بساقهاي باريک و رانهاي سطبر موصوف حبد مبارک حضرت آدم عليه السلام را در هنگام طوفان بر سفينه سواره کرده و بعد از آن داهيه هايله در ارض نجف اشرف مدفون ساخت و مدفن خود آن جناب نيز در آنروضه شريفه است سلام الله عليه و از ايشان برد بن مهلائيل است و برد بياء موحده و ياء منقوطه بدو نقطه تحتانيه هم وارد گشته و بعضي نام او را بارد گفته اند بر هر تقدير در حبيب السير استکه چنانچه در درج الدرر در سلک بيان منتظم گشته معني اين اسم ضابط است و برد بموجب وصيت پدر که مهلائيل بن قينان بن انوش بن شيث بن آدم عليه السلام بوده در ميان اولاد ابو البشر حاکم شد و باعتقاد صاحب تاريخ جعفري جويها از رودخانها او بيرون آورد و خوردن گوشت مرغ و ماهي جنابش اختراع فرمود و خدايتعالي او را چهل پسر بخشيد و برد کوچکترين اولاد خود را که موسوم بخنوخ بود و از زنش که آشوت نام بود تولد نمود وليعهد خود گردانيد و مدت حيات برد بروايتي که ابن جوزي در اعمار الاعيان بيانکرده نهصد و شصت و هفت سال بود