مسکه 02
و نيز در آنجا بسند خود نقل کرده از علي بن ابيطالب که گفت فرمود رسول خدا صلي الله عليه و آله که من پيش از شما وارد ميشوم بر حوض و تو يا علي ساقي حوضي و حسن دور ميکند يعني آنان را که نبايد از آن بنوشند و حسين امر کننده است و علي بن الحسين فارطست يعني آنکه پيش رود که اسباب گرفتن و دادن را مهيا نمايد و محمدبن علي ناشر است که خلق را از قبور برانگيزاند و جعفر بن محمد ايشان را براند و موسي بن جعفر محصي مومنين و مبغضين است و قامع منافقين و علي بن موسي الرضا زينت دهنده مومنين است و محمد بن علي اهل بهشت را در جايشان جاي دهد و علي بن محمد خطيب شيعه و تزويج کننده ايشان است بحوارالعين و حسن بن علي عليهما السلام چراغ اهل بهشت است که بنور او استضائه کنند و مهدي شفيع ايشان است در روز قيامه در آنجا که اذن ندهند خداوند مگر آن را که بخواهد و پسند در ابن شاذان در مناقب ماه بهمان سند خوارزمي نقل کرده و نيز آن را ابراهيم بن محمد حمويني شيخ الاسلام در فرائد السمطين مسندا روايت کرده و ابو عبدالله احمد بن محمد بن عياش در مقتضب الاثر روايت کرده از ابوالحسن ثوابه بن احمد موصلي وراق حافظ از علماي عامه بسندخود از ابي جعفر محمد بن علي عليهما السلام از سالم بن عبدالله بن عمر که گفت فرمود رسول خدا صلي الله عليه و آله بدرستي که خداوند وحي کرد بمن در شبيکه مرا بمعراج برد تا آخر آنچه گذشت مختصرا در باب خصايص و ابو عبدالله بن عياش بعد از ذکر خبر گفته که من پيش از نوشتن اين حديث از ثوابه موصلي ديدم آن را در نسخه وکيع بن جراح و من آن را در اصل کتاب او ديدم پس سئوال کردم از او که مرا حديث کند بان يعني بخواند آن را براي من يا من بخوانم آن را بر او و او گوش دهد يا اجازه دهد که بتوانم بنحو روايت از او نقل کنم پس امتناع کرد و گفت تو را حديث نميکنم باينحديث بجهه عداوت و نصب و حديث کرد مرا بغير آن از ساير احاديث آن نسخه و از فروع کتابيکه جمع نموده بود در او احاديث وکيع بن جراح را آنگاه حديث کرد مرا بانخبر پس از آن ثوابه و روابه بن عتاب اعلي بود اگر مرا حديث ميکرد بان مولف گويد تامل شود که چه مقدار اهتمام و دقت داشتند در نقل اخبار خصوص در مقاميکه طرف اهل سنت باشند که با ديدن خبر در کتاب وکيع چون اذن نداشت نقل نکرد و اين قسم نقل خبر در آن عصر اسباب ضعف و بي اعتباري بود و آن را و جاده ميگويندو نيز تاسف ميخورد
[ صفحه 68]
که سند وکيع از دست او رفت که اعلي بود يعني واسطه آن کمتر بود و قوت خبر از اينجهه بيشتر است و وکيع مذکور که اينخبر شريف در کتاب او با سند موجود است از معروفين علماء است و او وکيع بن جراح بن مليح بن عدي تا آخر نسب که بعامر بن صعصعه رواسي ميرسد در عقبات الانوار نقل فرموده از کتاب ثقات محمد بن حيان بستي که او حافظ متقن بود و فياض بن زهير ميگفت نديديم هرگز در دست وکيع کتابي ميخواند کتاب خود را از حفظ و در سنه يکصد و نود و هفت وفاتکرد و از نووي در تهذيب الاسماء که بعد از ذکر مشايخ او مانند اعمش و سفيان و اوزاعي و امثال آنهاو رواه از او مانند ابن حنبل و ابن راهويه و حميدي و ابن مبارک و ابن معين و ابن ملايني و امثال آنها و رواه از او مانند ابن حنبل و ابن راهويه و حميدي و ابن مبارک و ابن معين و ابن مدايني و نظاير ايشان از اعيان محدثين گفته و اجماعکردندبر جلالت و وفور علم و حفظ و اتقان و ورع و صلاح و عبادت و توثيق و اعتماد او احمد حنبل گفت نديدم داراتر مر علوم و احفظ از وکيع از او ابن عمار گفت در کوفه در زمان وکيع نبود کسيکه افقه و اعلم بحديث از او باشد و غير اينها از مدائح و مناقب که اهل رجال در حق او ثبت نمودند و الله اعلم بالحال.