بازگشت

مسکه 05


و از ايشان است محمد بن محمود حافظ بخاري معروف بخواجه محمد پارسا که در کتاب فصل الخطاب تصريح کرده چنانچه عبارت او بيايد در آخر باب هفتم و در حاشيه آنکتاب که جناب مولوي ميرحامد حسين دام تاييده آن را ازنسخه معتبره نقل کرده بعد از ذکر خبر معتضد بالله عباسي بنحويکه در باب آينده ازکتاب شواهد النبوه نقل کنيم گفته که اخبار در اينباب بيشتر از آنست که احصا شود ومناقب مهدي رضي الله عنه صاحب الزمان غايب از اعيان موجود در هر زمان بسيار است و متظافر است اخبار در ظهور او و اشراق نور او تجديد ميکند شريعه محمديه و مجاهده ميکند در راه خداوند حق مجاهده و پاک ميکند از ادناس اقطار بلاد او را زمان او زمان متقين است و اصحاب او خالص شده از ريب و سالم شده اند از عيب و گرفتند هدايت و طريقه او را و راه يافتند از حق بسوي تحقيق او و باو ختم شده خلافه و امامه و او امام است از آنوقت که پدرش وفات کرده تا روز قيامه و عيسي نماز ميکند خلف او و تصديق ميکند او را بر دعوايش و ميخواند بسوي ملت او که بر آنست و آن ملت نبي است صلي الله عليه و آله و کفوي سابق الذکر در اعلام الاخيار من فقهاء مذهب النعمان المختار گفته محمد بن محمد بن محمود الحافظ النجاري معروف بخواجه محمد پارسا اعز خلفاء شيخ کبير خواجه بهاءالدين نقشبند از نسل حافظ الدين کبير تلميذ شمس الائمه کرودي متولد شد سنه 757 و قرائت نمود علوم را بر علماء عصر خود و فائق شد بر اقران دهر خود و تحصيل نمود در فروع و اصول و بارع شد در معقول و منقول الخ و از مصنفات ملا عبدالرحمن جامي است شرح سخنان خواجه پارسا و ايضا در کتاب فصل الخطاب گفته و چون گمان کرد ابو عبدالله جعفر بن ابي الحسن علي الهادي عليه السلام که فرزندي براي برادرش ابي محمد حسن عسکري عليه السلام نيست و ادعا کرد که برادرش حسن عسکري عليه السلام امامت را در او قرار داد ناميده شد کذاب و عقب از ولد جعفر بن علي در علي بن جعفر است و عقب اين علي در سه نفر است عبدالله و جعفر و اسمعيل و ابو محمد حسن عسکري عليه السلام فرزندش محمد معلوم است در نزد خاصه اصحاب او وثقات اهل او آنگاه مختصري از حديث حکيمه خاتون نقل کرده و در آخر آن گفته که حضرت عسکري عليه السلام فرمود ايعمه ببر اين فرزند را بنزد مادرش پس او را بردم و بمادرش برگرداندم حکيمه گفت پس آمدم نزد ابي محمد حسن عسکري عليه السلام پس ديدم آن مولود را که در پيشروي او است و بر او جامه زردي است و آن قدر بهاء و نور داشت که قلب مرا ماخوذ داشت پس گفتم اي سيد من آيادر نزد شما علمي هست در اين مولود مبارک پس آن را القا فرمائي بمن فرمود ايعمه اينست آنکه بايد انتظار او را داشت اينست آنکه بشارت دادند ما را باو حکيمه گفت پس من بسجده افتادم براي شکر خداوند بر اين مژده گفت آنگاه تردد ميکردم نزد ابي محمد حسن عسکري عليه السلام پس او را نميددم پس روزي باو گفتم اي مولاي من چه کردي با سيد و منتظر ما فرموده سپرديم او را بکسيکه سپرد باو مادر موسي پسر خود را و اببن عربي عربي مالکي با آنهمه نصب و عداوتيکه با اماميه دارد حتي در مسامره خود ميگويد رجبيون جمعي از اهل دياضتند در ماه رجب که اکثر کشف ايشان اينست که رافضيان را بصورت خودک ميبينند در باب سيصد و شصت و شش از فتوحات خود ميگويد و بدانيد که لابد است از خروج مهدي عليه السلام لکن بيرون نميايد تا آنکه پرشود زمين از جور وظلم پس پرميکند آن را از قسط و عدل و اگر نماند از دنيا مگر يکروز خداوند طولاني ميکند آن روز را تا آنکه خلافت کند اين خليفه و او از عترت رسول الله صلي الله عليه و آله است از فرزندان فاطمه جد او حسين بن علي بن ابيطالب عليهما السلام است و والد او حسن عسکري است پسر امام علي النقي پسر امام محمد تقي پسر امام علي الرضا پسر امام موسي الکاظم پسر امام جعفر الصادق پسر امام محمد الباقر پسر امام زين العابدين علي پسر امام حسين پسر علي بن ابيطالب عليهم السلام تا آخر کلام که شرحي است از اوصاف و حالات خروج آن جناب.