بازگشت

مسکه 02


و از جمله ايشان است عالم عارف و صوفي عبد الرحمن چنانکه در مرات مداريه در احوال مدار گفته بعد از صفاي باطني او را حضور تمام بروحانيت حضرت رسالت پناه ميسر گشت آن حضرت از کمال مهرباني و کرم بخشي دست قطب المدار را بدست حق پرست خود گرفت و تلقين اسلام



[ صفحه 62]



حقيقي فرمود و در آنوقت روحانيت حضرت مرتضي علي کرم الله وجهه حاضر بود پس وي رابحضرت علي مرتضي سپرد و فرمود که اين جوان طالب حق است اين را بجاي فرزندان خود تربيت نموده بمطلوب برسان که اين جوان نزديک حقتعالي بغايت عزيز است قطب مدار وقت خواهد شد پس شاه مدار حسب الحکم آن حضرت تولا بحضرت مرتضي علي کرم الله وجهه نمود بر سر مرقد وي بنجف اشرف رفت و در آستانه مبارکه رياضات ميکشيد انواع تربيت از روحانيت پاک حضرت مرتضي علي کرم الله وجهه بطريق صراط المستقيم مييافت و از سبب وسيله دين محمد بمشاهده حق الحق بهره مند گرديد و جميع مقامات صوفيه صافيه طي نمود عرفان حقيقي حاصل کرد آن زمان اسدالله الغالب او را بفرزند رشيد خود که وارث ولايت مطلق محمد مهدي بن حسن عسکري نام داشت در عالم ظاهر با وي آشنا گردانيد و از کمال مهرباني فرمود که قطب المدار بديع الدين را باشارت حضرت رسالت پناه تربيت نموده و بمقامات عاليه رسانيده بفرزندي قبول کرده ام شما نيز متوجه شده جميع کتب آسماني از راه شفقت باينجوان شايسته روزگار تعليم بکنيد پس صاحب زمان مهدي از کمال الطاف شاه مدارا در چند مدت دوازده کتاب و صحف آسماني تعليم نمود اول چهار کتاب که بر انبياء اولاد ابوالبشر آدم نازل شده يعني فرقان و توريه و انجيل و زبور بعد از آن چهار کتاب ديگر که بر مقتدايان و پيشوايان قوم جنيان نزول يافته بودند تعليم فرمود نام آن کتابها اينست راکوي و حاجري و سياري و اليان بعد چهار کتاب که بر ملايک مومنين درگاه سبحاني نازل شده بود آن را نيز تعليم نمود نام آن کتب اينست ميراث و علي الرب و سر ماجن و مظهر الف از علوم اولين و آخرين که خاصته ائمه اهلبيت بودند از راه کرم بخشي جبلي و بموجب اشارت جد بزرگوار خود حضرت مرتضي علي بقطب المدار مرحمت فرموده او را کامل مکمل گردانيد بخدمه اسدالله الغالب آورده معروض داشت که چون الحال از ارشاد فارغ شد اميدوار خلافه است و بالجمله در آنکتاب در ترجمه آن جناب مينويسد ذکران آفتاب دين و دولت آن هادي جميع امم و ملت آن قائم مقام پاک احمدي امام برحق ابوالقاسم محمدبن حسن مهدي رضي الله عنه وي امام دوازدهم است از ائمه اهلبيت مادرش ام ولد بود نرجس نام داشت ولادتش شب جمعه پانزدهم ماه شعبان سنه دويست و پنجاه و پنج و بروايت شواهد النبوه بتاريخ بيست و سيم شهر رمضان سنه دويست و پنجاه و هشت در سر من راي بعرف سامره واقع شد و امام دوازدهم در کنيت و نام حضرت رسالت پناهي صلي الله عليه و آله موافقت دارد و القاب شريفش مهدي و حجه و قائم و منتظر و صاحب الزمان و خاتم اثني عشر و صاحب الزمان و صاحب الزمان در وقت وفات پدر خود امام حسن عسکري پنجساله بود که بر مسند امامه نشست چنانچه حقتعالي يحيي بن زکرياعليه السلام را در حالت طفوليت حکمت کرامه فرمود و عيسي بن مريم را در وقت صبا بمرتبه بلند رسانيد همچنين در صغر سن او را امام گردانيد کمالات و خارق عادات اونه چندانستکه در اين مختصر گنجايش دارد و ملا عبدالرحمن جامي در شواهد النبوه ازحليمه خواهر امام علي نقي که عمه امام حسن عسکري باشد روايت ميکند الخ و شاه ولي الله دهلوي در کتاب انتباه في سلاسل اولياء الله بر کتاب مراه الاسرار مذکور اعتماد کرده و از او نقل ميکند و نيز عبدالرحمن مذکور در رساله مداريه که از او حکايت عجيبي در اواخر باب هفتم نقل نموديم گفته حضرت شيخ محيي الدين بن عربي درباب سيصد و شصت و هشتم از کتاب فتوحات مکي ميفرمايد که بدانيد اي مسلمانان که چاره نيست از خروج مهدي که والد او حسن عسکري است بن امام علي نقي بن امام محمد تقي الي آخره پس سعادت مندترين مردم با او اهل کوفه خواهند بود او دعوت ميکند مردم را بسوي حقتعالي بشمشير پس هر که ابا ميکند ميکشد او را و کسيکه منازعه ميکند با او محذوب ميشود چنانچه درين محل تمام احوال امام مهدي در کتاب مذکور مفصل بيان نموده است هر که خواهد در آنجا مطالعه نمايد و حضرت مولينا عبدالرحمن جاي مردي صوفي کارها ديده و شافعي مذهب بوده تمام احوال و کمالات و حقيقت متولد شدن و مخفي گشتن امام محمد بن حسن عسکري را مفصل در کتاب شواهد النبوه تصنيف خودبوجه احسن از ائمه اهلبيت عترت و ارباب سيرت روايت کرده است و صاحب کتاب مقصد اقصي مينويسد که حضرت شيخ سعدالدين حموي خليفه حضرت نجم الدين در حق امام مهدي يککتاب تصنيف و ديگر چيزها بسيار همراه او نموده است که ديگر هيچ آفريده را در آن اقول و تصرفات ممکن نيست چون او ظاهر شود ولايت مطلقه آشکار گردد و اختلاف مذاهب و ظلم و بدخوئي برخيزد چنانکه اوصاف حميده او در احاديث نبوي وارد شده است که مهدي در آخر زمان آشکار گردد و تمام ربع مسکون را از ظلم و جور پاک سازد و يک مذهب پديد آيد مجملا هرگاه دجال بد کردار پيدا شده بوده و زنده و مخفي هست و حضرت عيسي که بوجود آمده بود و مخفي از خلق است پس اگر فرزند رسول خدا امام محمدمهدي بن حسن عسکري هم از نظر عوام پوشيده شده و بوقت خود مثل عيسي و دجال موافق تقدير الهي آشکارا گردد دجاي تعجب نيست از اقوال چندين بزرگان و از فرموده ائمه اهلبيت رسول خدا صلي الله عليه و آله انکار نمودن از راه تعصب چندان ضرور نيست.