بازگشت

مسکه 01


بدانکه يکي از ايشان شيخ حسن عراقي است چنانکه شيخ عبدالوهاب بن احمد بن علي الشعراني در کتاب لواقح الانوار في طبقات السادات الاخيار که در آخر کتاب آن را الواقح الانوار القدسيه في مناقب العلماء و الصوفيه نام نهاده گفته که از جمله ايشانند شيخ صالح عابد زاهد صاحب کشف صحيح و حال عظيم شيخ حسن عراقي مدفون بالاي تپه مشرف بر برکه رطلي در مصر زندگاني کرد قريب صد و سي سال داخل شدم بر او يکدفعه من و سيد من ابوالعباس حريثي پس گفت خبر دهم شما را بحديثي که بشناسيد بان امر مرا از آن حين که جوان بودم تا اينوقت پس گفتيم آري گفت من جوان امر دي بودم که در شام عباميبافتم و من مسرف بودم بر نفس خود يعني مشغول معصيت بودم پس داخل شدم روزي در جامع بني اميه پس ديدم شخصي را که بر کرسي نشسته و سخن ميگويد در امر مهدي عليه السلام و خروج او پس سيراب شد دلم از محبت او و مشغول شدم بدعا کردن در سجود خودکه خدايتعالي جمع کند ميان من و او پس درنگ کردم قريب يکسال که دعا ميکردم پس بيني که بعد از مغرب در جامع بودم که ناگاه داخل شد بر من شخصي که بر او بود عمامه مثل عمامه عجمهاد و جبه از پشم شتر پس دست خود را بر کتف من سود و فرمود براي من مکاني را خالي کن که داخل نشود بر من در آنجا احدي غير تو پس براي او مکاني را خالي کردم پس درنگ کرد در نزد من هفت روز و تلقين کرد بمن ذکر را و امرکرد مرا که يکروز روزه گيرم و يکروز افطار کنم و اينکه در هر شب پانصد رکعت نمازکنم و اينکه پهلوي خود را براي خواب بزمين نگذارم مگر آنکه بر من غلبه کند آنگاه طالب شد که بيرون رود و بمن فرمود اي حسن مجتمع نشو با احدي بعد از من و کفايت ميکند تو را آنچه حاصل شد براي تو از جانب من پس نيست در آنجا الا دون آنچه از من بتو رسيده پس متحمل نشو منت احدي را بدون فائده پس گفتم سمعا و طاعه پس بيرون رفتم که او را وداع کنم پس مرا نگاه داشت در نزد عتبه در و گفت از همين جاپس ماندم بهمين حالت چندين سال آنگاه شعراني گفته بعد از ذکر حکايت سياحت حسن عراقي که او گفت من سئوال نمودم از مهدي عليه السلام از عمر او پس فرمود اي فرزند من عمر من لاان ششصد و بيست سال است و از عمر من از آنسال تا حال صد سال گذشته پس اين مطلب را گفتم بسيد خودم علي خواص پس موافقت کرد او را در عمر مهدي عليه السلام و نيز شيخ عبدالوهاب شعراني در مثحب شصت و پنجم از کتاب يواقيت و جواهر در بيان عقايد گفته بعد از کلماتيکه گذشت در باب چهارم پس عمر او يعني مهدي عليه السلام تا اينوقت که سنه 958 است هفصد و شش سال است چنين خبر داد مرا شيخ حسن عراقي از امام مهدي عليه السلام در آن حين که مجتمع شد با او و موافقت کرد او را بر اين دعوي شيخ ما و سيد من علي خواص و علي اکبر بن اسدالله مودودي که از متاخرين علماي اهل سنت است در حاشيه نفخات جامي بعد از کلماتي چند گفته که در مبحث چهل و پنجم يواقيت ذکر کرده که ابوالحسن شاذلي گفت که از براي قطب پانزده علامه است اينکه مدد دهند او را بمدد عصمت و رحمت و خلافت و نيابت و مدد حمله عرش و کشف شود براي او از حقيقت ذات و احاطه بصفات الخ پس باين صحيح ميشود مذهب آنکه ميگويد که غير نبي هم معصوم ميشود و کسيکه مقيد نموده عصمت را در زمره معدوده و نفي نموده عصمت را از غير آن زمره پس بتحقيق کهس لوک نموده مسلکي ديگر پس از براي او نيز وجهي ديگر است که ميداند او را که هر کس عالم است پس بدرستيکه حکم باينکه مهدي موعود عليه السلام موجود است و او قطب است بعد از پدرش حسن عسکري عليه السلم چنانچه امام حسن عليه السلام قطب بود بعد از پدرش تا برسد بامام علي بن ابيطالب کرمنا الله بوجوههم اشاره دارد بصحت حصر اين رتبه در وجودات ايشان از آن حين که قطبيت ثابت شد در وجود جد مهدي عليه السلام علي بن ابيطالب عليه السلام تا اينکه تمام شد در او نه پيش از او پس هر قطب فردي که بر اين رتبه است بنيابت از او است بجهه غايب بودن او از چشمهاي عوام و خواص نه از چشمهاي اخص خواص و بتحقيق که ذکر شده اينمطلب از شيخ صاحب يواقت و از غير او ايضا رضي الله عنه و عنهم پس لابد است که بوده باشد از براي هر امامي از ائمه اثني عشر عصمتي بکبر اين فائده را و جناب سيف الشيعه و برهان الشريعه حامي الدين وقامع بدع الملحدين العالم المويد المسدد مولوي ميرحامد حسين ساکن لکنهور از بلا دهنده ايده الله تعالي که تا کنون بر تتبع و اطلاع او بر کتب مخالفين و نقض شبهات و دفع هفوات آنها کسي ديده نشده خصوص در مبحث امامه و حقير در اين مقام بيشتر کلمات را از کتاب استقصاء الافحام ايشان نقل نمودم در حالتيکه آنکتاب فرموده که بايد دانست که اکابر علماي اهل سنت از حنفيه و شافعيه و حنبليه که از معاصرين شعراني بودند نهايت مدح و اطرار و کمال ستايش و ثناي کتاب يواقيت و جواهر نموده اند شهاب الدين بن شلبي حنفي تصريح نموده که من خلقي کثير را از اهل طريق ديدم لکن هيچ کس کرد معاني اين مولف نگرديده و بر هر مسلم حسن اعتقاد و ترک تعصب و لداد واجب است و شهاب الدين رملي شافعي گفته که اين کتابي است که فضيلت آن را انکار نتوان کرد و هيچکس اختلاف نميکند در اينکه مثل آن تصنيف نشده و شهاب الدين عميره شافعي بعد مدح اينکتاب گفته که من گمان نداشتم که در اين زمانه مثل اين تاليف عظيم الشان بروز و ظهور خواهد کرد الخ و شيخ الاسلام فتوحي حنبلي گفته که در معاني اين کتاب قدح نميکند مگر دشمن مرتاب يا جاحد کذاب و شيخ محمد بر همتوشي حنفي هم مبالغه و اغراق در مدح اين کتاب بعبارات بلغيه نموده بعد از حمد و صلوه گفته و بعد فقد وقف العبد الفقير الي الله تعالي محمد بن محمد البرهمتوشي الحنفي علي اليواقيت و الجواهر في عقايد الاکابر لسيدنا و مولينا الامام العالم العامل العلامه المحقق المدقق الفهامه خاتمه المحققين وارث علوم الانبياء و المرسلين شيخ الحقيقه و الشريعه معدن السلوک و الطريقه من توجه الله تاج العرفان و رفعه علي اهل الزمان مولينا الشيخ عبدالوهاب آدام الله النفع به علي الانام و ابقاه الله تعالي نفع العباد مدا الايام فاذا هو کتاب جل مقداره و لمعت اسراره و سمعت من سحب الفضل امطاره و فاحت في رياض التحقيق ازهاره و لاحت في سماء التدقيق شموسه و اقماره و تناغت في غياض الارشاد بلغات الحق اطياره فاشرقت علي صفحات القلوب بالقير انواره.