مسکه 14
و از جمله ايشان است شيخ سعدالدين جموي خليفه بجمالدين کبري و بتحقيق که شيخ مزبور تاليف نموده است در حالات و صفات حضرت بقيه الله کتابي مستقل و در آنکتاب موافقت نموده است با اماميه در تولد حضرتش چنانکه عبدالرحمن صوفي در مراه الاسرار گفته است شيخ عزيز الدين نسفي صاحب کتاب عقايد النفيه در رساله که در تحقيق نبوت و ولايت تاليف نموده از شيخ سعدالدين حموي نقل مينمايد که گفته ولي پيش از بعثت خاتم النبيين در اديان سابقه نبوده و اسم ولي و زبان آنان آشنائي نداشته اگر چه در هر ديني صاحب شريعتي بوده ولکن بعنوان ولايت نبوده بلکه کسانيکه مردم را بسوي شريعت آن صاحب شريعت ميخوانده اند آنها را نبي ميگفتند پس در شريعت آدم انبيائي بودند که مردم را ميخواندند بسوي شريعت آدم و همچنين در دين موسي و در دين عيسي و در دين ابراهيم و چون نوبت به پيغمبر ما حضرت خاتم النبيين رسيد حضرتش فرمودند لا نبي بعدي يدعون الناس الي ديني ولکن کسانيکه بعد از من ميايند و متابعت مرا مينمايند و مردم را بسوي دين من دلالت ميکنند نام آنان اولياء است و اسم ولي ظهورش در دين و شريعه من است و خداوند قرار داده است دوازده نفر را در شريعت محمديه نواب بحضرت و قول العل اورثه الانبيا له از حضرتش وارد شده درباره ايشان است چنانکه قول آن سرور علما امتي افطنيل من انبياء بني اسرائيل درشان آنان است و در نزد شيخ يعني سعدالدين حمودي وارد امه محمد زياده از ايندوازده نفر نيست که اول ايشان علي بن ابيطالب و آخر ايشان که دوازدهمي آنان است آن مهدي صاحب الزمان است و در ينابيع الموده بعد از اينکه اينمطلب را از شيخ عزيز نشقي نقل نموده فرموده است که در آخر عبارت خود گفته و اما ولي آخر و او نايب آخر است ولي دوازدهم و نايب دوازدهم خاتم الاولياءاست و نام آن مهدي صاحب الزمان عليه السلام است و گفته است شيخ که اولياء در عالم زياده از دوازده نفر معروف که مراد ائمه اثني عشر است نيستند و اما سيصد و شصت و پنج نفريکه از ايشان تعبير برجال الغيب مينمايند پس بانها اولياء گفته نميشود بلکه از آنها تعبير با بدال ميشود مسکه و از جمله ايشان است شسخ عبد الرحمن بسطامي چنانکه در ينابيع الموده است که شيخ کبير عبدالرحمن بسطامي صاحب کتاب دره المعارف گفته و يظهر ميم المجد من آل محمد و يظهر عدل الله في الناس اولا کما قدروينا عن علي الرضا و في کنز علم الحرف اضحي محصلا و اشاره نموده است بقول خود رويناعن علي الرضا بسوي خبريکه روايت نموده است آن را محدث فقيه ابراهيم جويني حمويني شافعي در کتاب فرائد السمطين باسناد خود از احمد بن زياد از دعبل بن علي خزاعي که گفت انشاد نمودم قصيده خود را از براي حضرت رضا که اول آن اين است مدارس آيات خلت من تلاوه تا و قبر ببغداد النفس زکيه تضمنها الرحمن في الغرفات پس حضرت فرمود آيا ملحق ننمايم دو بيت را بقصيده ات عرض کردم بلي يابن رسول الله پس فرمود و قبر بطوس يا لها مصيبه من توقد في الاخساء بالحرقات الي الحشر حتي يبعث الله قائما يفرج عنا الهم و الکربات دعبل گويد پس باقي قصيده خود را خوانده تا آنکه رسيدم بقول خود خروج امام لا محاله واقع يقوم علي اسم الله و البرکات يمير فينا کل حق و باطل و يجزي علي النعماء و النقمات پس حضرت رضا گريه شديدي نموده و فرمود اي دعبل روح القدس بلسان تو تنطق نموده آيا ميشناسي که کيست اين امام که گفتي عرض کردم نه مگر آنکه شنيده ام خروج امامي از شما ال محمد را که پر ميکند زمين را از عدل و داد چنانکه پر شده باشد از جور و ظلم و اما آن بزرگوار در چه وقت قيام ميفرمايد پس اين اخبار از وقت است و هر آينه بتحقيق حديث کرد مرا پدرم از اباء خود از حضرت رسول خدا ص که فرموده مثل قيام امام غائب مثل ساعه و قيامه است نميايد شما را مگر بغته و ناگهاني و از جمله ايشان ملا جلال الدين رومي صاحب مثنوي است چنانکه در بنايع گفته که در ديوان بزرگ خود در قصيده که اول اينست اي سرور مردان علي مستان سلامت ميکنند عددائمه اثني عشر شيعه را بيان نموده تا آنکه گفته باميردين هادي بگو با عسکري مهدي بگو با انولي مهدي بگو مستان سلامت ميکنند و از جمله ايشان شيخ فريدالدين عطار است چنانکه در ينابيع از کتاب مظهر الصفات او نقل نموده که گفته مصطفي ختم رسل شد در جهان مرتضي ختم ولايت در عيان جمله فرزندان حيدر اولياء جمله يکنورند حق کرد اين ندا پس فردا فرد اسم ائمه را ذکر نموده تا آنکه گفته صد هزاران اولياء روي زمين از خدا خواهند مهدي را يقين ياا الهي مهديم از غيب آر تا جهان عدل گرددآشکار مهدي هادي است تاج اتقيا بهترين خلق برج اولياء ايولاي تو معين آمده بر دل و جانها همه روشن شده اي تو ختم اولياء اين زمان و از همه معني نهاني جان جان ايتوهم پيدا و پنهان آمه بنده عطارت ثنا خوان آمده و از جمله ايشان است سيد نسيمي و در ينابيع بعد از ذکر اينجماعه و اشخاص ديگر که ما آنها را ذکر نموديم گفته است که اينها در اشعار خود مدائح ائمه از اهلبيت طيبين را ذکر نموده و در آخر آنها مدح حضرت مهدي را متصل بانها يان فرموده اند پس اينها دليلند بر اينکه مهدي اولا متولد شده و کسيکه آثار اين مردمان کامل را نظر کند مييابد تولد آن سرور را بنحو وضوح و عيان و از جمله ايشان علامه زمان خود شيخ محمد صبان مصريست که در کتاب سعاف الراغبين که در مصر طبع شده تصريح بتولد آن بزرگوار نموده و در کشف الاستار است که قول بتولد آن سرور را نسبت داده است بعضي از اصحاب بارعين ما بسوي صاحب کتاب انساب الطالبيه و عمادالدين حنفي و ضياءالدين صدر الائمه موفق بن احمد اخطب خطباء خوارزم و از جمله ايشان بنابر نقل از کشف الاستار عالم عابد عارف ورع بارع اللمعي شيخ سليمان بلخي صاحب کتاب بنابيع الموده است که در آنکتاب مبالغه نموده است در اثبات بودن مهدي موعود همان حجه بن الحسن العسکري و با بهائي در آنکتاب از براي اثبات اين مدعي عنون آن نموده و بواسطه شيوع آن و تبين معتقد او درباره آن عاليجنابب از نقل کلمات او صرف نظر نموديم و من ارادها فليراجعه و از جمله ايشان عبدالله بن محمد مطيري است که در کتاب رياض الزاهره في فضل آل بيت النبي و عترته الطاهره بعد از اينکه اسامي ائمه را يکيک با فضائل ايشان ذکر نموده گفته دوازدهم محمد القائم المهدي است و بتحقيق سبقه گرفته است نص بر امامه او در مله اسلام از پيغمبر و جدش علي و از بقيه اباء کرامش و او است صاحب سيف و قائم منتظر چنانکه در خبر صحيح وارد شده و از براي او پيش از قيامش دو غيبه است تا آخر آنچه که در حالات آن بزرگوار گفت
[ صفحه 61]