بازگشت

مسکه 10


و از جمله ايشان است حافظ ابوالفتح محمد بن ابي الفوارس چنانکه در حديث چهارم از کتاب اربعين خود گفته خبر داد ما را محمود بن محمد هروي بقريبه گفت خبر داد ما را ابو عبدالله محمد بن احمد بن عبدالله از سعد بن عبدالله از عبدالله بن جعفر حميري گفت حديث کرد ما را محمد بن عيسي اشعري از ابي حفص احمد بن نافع بصري گفت حديث کرد مرا پدرم و او خادم حضرت امام همان علي بن موسي الرضاعليهما السلام بود و حضرت رضا فرمودند که حديث کرد مرا پدرم عبد صالح موسي بن جعفر گفت حديث کرد مرا پدرم جعفر بن محمد الصادق و گفت حديث کرد مرا پدرم باقر علم انبياء محمد بن علي گفت حديث کرد مرا پدرسم سيد العابدين علي بن الحسين گفت حديث کرد مرا پدرم سيدالشهداء حسين بن علي گفت حديث کرد مرا پدرم سيد الاوصياء علي بن ابيطالب گفت فرمود از براي من برادرم رسول خدا صلي الله عليه و آله که کسيکه دوست دارد که ملاقات نمايد خداوند عز و جل را در حالتيکه خوفي بر او نباشدپس بايد دوست بدارد پسر تو حسين را و کسيکه دوست ميدارد اينکه ملاقات نمايد خدا را در حالتيکه گناهان او ريخته باشد پس بايد دوست بدارد علي بن الحسين را زيرا که آن جناب چنانستکه خداوند درباره آنها در قران مجيد فرموده سيماهم في وجوههم من اثر السجود و کسيکه دوست ميدارد که ملاقات کند خدا را در حالتيکه او قريرالعين باشد پس بايد دوست بدارد محمد علي الباقر را و کسيکه دوست ميدارد که ملاقات نمايد خدا را در حالتيکه نامه اعمال او را خداوند بدست راست او داده باشد پس بايد دوست بدارد جعفر بن محمد را و کسيکه دوست ميدارد که ملاقات نمايد خدا را درحالتيکه ظاهر و مطهر باشد پس بايد دوست بدارد موسي بن جعفر را و کسيکه دوست ميدارد که ملاقات کند خدا را در حالتيکه ضاحک و مستبشر باشد پس بايد دوست بدارد علي بن موسي الرضا را و کسيکه دوست ميدارد که ملاقات کند خدا را در حالتيکه درجات او مرتفع و سيئات او مبدل بحسنات باشد پس بايد دوست بدارد پسر او محمد را و کسيکه دوست ميدارد که ملاقات کند خدا را در حالتيکه خداوند حساب او را باساني بکشد و او را داخل نمايد در بهشتيکه عرض آن آسمانها و زمين است پس بايد دوست بدارد پسر او علي را و کسيکه دوست ميدارد که ملاقات نمايد خدا را در حالتيکه او از رستگاران باشد پس بايد دوست بدارد پسر او حسن عسکري را و کسيکه دوست ميدارد که ملاقات نمايد خدا را در حالتي که ايمان او کامل و اسلام او نيکو باشد پس بايددوست بدارد پسر او صاحب الزمان مهدي را پس ايشانند چراغهاي درخشنده و امامان هدايت کننده و علمهاي تقوي پس کسيکه دوست بدارد ايشان را ميباشم من ضامن براي اودر نزد خداوند عز و جل بهشت را اين ناچيز گويد در کشف الاستار بعد از نقل اين حديث فرموده که شک و ريب نمينمايد انسان عاقل که محمد بن ابي الفوارس معتقد بصحته اينحديث بوده و جزم بمضمون آن داشته و اگر نه چنين بوده پس آن را در اربعين خود درج نميکرد و وديعه نميگذاشت و حال آنکه در اول اربعينش گفته که روايت نموده اند رجال ثقات از قول پيغمبر که فرمود من حفظ عني عن امتي اربعين حديثا کنت له شفيعا تا آنجا که اجر و ثواب و فضل عظيم از چه مقوله از حديث اند در جواب او ميگوئيم بدان بدرستي که اين سئوال واقع شد در مجلس سيد محمد بن ادريس شافعي پس ايشان گفتند که آن احاديثي است که در مناقب اميرالمومنين علي بن ابيطالب باشد و از چيزهاي که خبر داد بما بان سيد جلال الدين محمد بن يحيي بن ابي بکر عباسي گفت حديث کرد ما را محيي الدين محمد بن غنا گفت حديث کرد ما را فقيه يوسف بن ابراهيم هروي گفت خبر داد ما را سمعان بن محمد جوهري غزنوي از شيخ شبيان مقري ابن عر فرداوي گفت حديث کرد ما را يحيي بن بکر بن احمد بلخي قاضي شام گفت حديث کرد ما را ابو جعفر ترمذي گفت حديث کرد ما را محمد بن ليث گفت شنيدم از احمد بن حنبل که ميگفت نميدانم کسي را که منت او عظيم تر باشد بر اسلام در زمان شافعي ازشافعي و بدرستيکه من در عقب نمازهاي خود دعا مينمايم و ميگويم خدايا مرا و والدين مرا و محمد بن ادريس را بيامرز از آن روزي که شنيدم از او که مراد از چهل حديث که پيغمبر فرموده چهل حديثي است که در مناقب اميرالمومنين علي بن ابيطالب و اهلبيت او عليهم السلام است احمد بن حنبل گويد پس در خاطرم خطور نمود که از کجا صيحح شد در نزد شافعي که مراد از چهل حديث که پيغمبر فرموده چهل حديث در مناقب علي بن ابيطالب و اولاد طاهرين آن جناب است تا آنکه حضرت رسول را در خواب ديدم و آن حضرت فرمود شک نمودي در قول محمد بن ادريس شافعي که مراد از قول من حفظ من امتي اربعين حديثا في فضائل اهلبيتي کنت له شفيعا يوم القيمه است اما ندانسته توکه فضائل اهلبيت من حد و حصر ندارد و شمردني نيستند و ايضا محمد بن ابي الفوارس در آخر کلامش گفته اين است و جز اين نيست که من ميل نمودم بسوي تفضيل اهلبيت نبوت بعد از اينکه مذهبهائي را شناخته و ظاهر شد از براي من حققت پس دانستم آن را و تفتيش و تعبين از طريقه حقه نموده پس آن را سلوک نمودم بشواهد لائحه و اخبار صحيحه واضحه و خبر داده شدم من بان طريقه حقه از ثقات و اهل ورع و ديانات و همچنين ادا نموديم آن را حسب آنچه روايت کرده شده ايم و بديهي است که کسيکه اول کتابش آن و آخر کلامش اين باشد معتقد بصحه سند و مضمون خبر مذکور است کمالا يخفي.