بازگشت

مسکه 08


و ايضا در آن کتابست که از جمله اخباريکه دلالت بر جواز ميکند روايت علان رازي است که گفت خبر داد بمن بعض اصحاب که چون جاريه ابو محمد حامله شد آن حضرت فرمود که زود باشد که حامله شوي بفرزنديکه نام او محمد است و او است قائم بعد از من و روايت علي بن احمد رازي که گفت بيرونرفت بعض برادران من از اهل ري بعد از وفات ابيمحمد بطلب معرفت امام اتفاقا روزي در مسجد کوفه مغموم و متفکر نشسته بود در خصوص آن امريکه از براي آن بيرون رفته بود و با سنگريزهاي مسجد دست خود را مشغولکرده جستجو مي نمود ناگاه سنگريزه بدست او آمد که در آن نوشته بود محمد آنمرد گويد چون تامل نمودم ديدم که آنکتابت ثابت و مخلوق بود نه منقوش و مصنوع و روايه عطار که گفت خبر داد بمن خيزراني از کنيز من که او را بابيمحمد هديه داده بودم که او حاضر شده بود ولادت قائم را و خبر داده بود ابو محمد مادر آن حضرت را بانچيزهائيکه وارد ميشود بر عيال او پس آنمخدره سئوالکرد از آن حضرت که دعا کند که او قبل از آن حضرت وفات کند پس وفاتکرد در حيوه ابيمحمد و بر قبر او لوحي گذاشتند که در آنمکتوب بود هذا قبر ام محمد و روايت ابي غانم خادم که گفت متولد شد از براي ابيمحمد فرزندي پس او را محمد نام نهاد ودر روز سيم او را باصحاب خود نمود و فرمود که اينست صاحب شما بعد از من و خليفه من بر شما و از جمله آنچه بر آن دلالت ميکند اينست که کنيه عسکري ابو محمد است و نيست از براي آن بزرگوار فرزندي که نام او محمد باشد سواي صاحب دار پس اصحاب قول اول تمسک بظاهر روايات سابقه کرده اند و اين اخبار را رد کرده اند بعدم صحت يا صراحت و اصحاب قول دويم تمسک باين اخبار کرده اند و آن اخبار را حمل کرده اند برصورت خوف و تقيه و اظهر قول اول است زيرا که روايات داله بر حرمه بيشتر است و بعلاوه اخبار مذکوره اخبار ديگر هم هست که ذکر نکرديم و اسانيد آنها بهتر است و دلالت آنها بر منع اصرح يا اظهر است بلکه انصاف اينست که اين اخبار را دلالتي برجواز نيست اما روايت اول پس بجهه آنکه نام بردن غير از نام گذاشتن است و در دويم چاره از ذکر نام نيست و الا نام نهادن وضع نشود و اينروايت در اينمقام باشد و روايت علي بن احمد دلالت بر جواز نقش و کتابت ميکند و محل کلام ذکر نام است بزبان با اينکه کلام در تکليف انسان و مخلوق و مورد روايت عمل خالق باشد و از اينجا جواب از روايه عطار نيز دانسته شد زيرا که آنچه در لوح قبر بود کتابت بود با اينکه کنيه بدون ولد هم صحيح و و اقع است و دلالت مرکب لازم ندارد دلالت اجزاء را و اما روايت ابيغانم پس دلالت ندارد مگر بذکر او آن نام شريف را و فعل غير معصوم حجت نيستو اخبار او آنکه عسکري او را محمد نام گذاشت اخبار از وضع است و دانسته شد که وضع اسم غير از ذکر آنست پس دانسته شد که اين اخبار را دلالتي برجواز ذکر اسم شريف نيست و آن اخبار صريح است در منع و حمل آن ها بر صورت خوف ضررصرف لفظ است از ظاهر خود بدون دليل و آن جايز نيست با آنکه بعض از آنها قابل اين حمل نباشد پس قول اول اظهر و اقوي و احوط است و الله العالم.