بازگشت

مسکه 05


بدانکه اين اخبار کثيره معتبره که شرايط حجيت آنها تمام و مويد است باجماع منقول و شهرت محققه وافي است در اثبات مدعي که حرمه نام بردن آن حضرت است باين نام در زمان غيبت و با اينحال مويد است بچند چيز اول آنکه در تمام اخبار معراج که در آنجا خدايتعالي اسامي يکيک از امامانرا براي پيغمبر خود نام برده همه را بنام اسم برده جز حضرت مهدي عليه السلام را که بلقب ذکر فرموده و آن اخبار بيايدمتفرقا در اينباب و باب آينده دوم آنکه در جميع اخبار نبويه که در آنجا رسولخدا صلي الله عليه و اله ذکر فرمودند نام هر يک از اوصياي خود را و جمله از آنها بيايد که همه را بنام خود اسم بردند جز آن جناب را که بلقب ياد کردند يا فرمودند همنام من و حال آنکه حضرت باقر و امام محمد تقي نيز همنام آن جناب بودند سيم کثرت القاب شايعه متداوله آن جناب که پيش از ولادت و پس از آن در ميان امه شايع بود حتي آنکه در جميع امم سالفه که بشارت ميدادند بظهور آن جناب از خطبه روز غدير رسولخدا صلي الله عليه و اله که فرمود الا انه قد يشربه من سلف بين يديه و در نزد همه بقلب معروف و در زيارت آن جناب است السلام علي مهدي الامم و اما حمل اين اخبار بر تقيه پس از جهاتي جايز نيست اول آنکه تمام محدثين خاصه و عامه اينفقره را از رسولخدا صلي الله عليه و اله نقلکردند که فرمودند اسم مهدي اسم من است چنانچه باسانيد و ماخذ آن اشاره خواهد شد پس همه دانا بودند باسم آن جناب پس کيست آنکه از او بايد پنهانداشت دوم آنکه در بسياري از اين اخبار و غير آن ما نهي مذکور يا نبردن اسم تصريح فرمودند که او همنام رسولخدا صلي الله عليه و اله و باينکلام راوي و سامع دانا شدند بنام اصلي پس اگر تقيه از آنها بود که دانا شدندو اگر از غير است که بايد ايشان در جاي ديگر ذکر نکنند پس عدم ذکر در آنمجلس راهي ندارد بلکه لازم بود تنبيه ايشان که نکردند سيم آنکه ذکر نکردن جناب خضر اسم آن حضرت را در محضر شريف امير المومنين عليه السلام و اسم نبردنرا از اجزاي شهادت و صفات آن حضرت قرار دادن و همچنين اسم نبردن رسولخدا صلي الله عليه و اله براي جندل يهودي خيبري قابل حمل بر تقيه نيست چهارم آنچه گذشت که غايه اينحرمه را ظهور قرار دادند و اين جمع نشود با آنکه حرمه دائر مدار خوف باشد پنجم آنکه اگر مجرد ذکر اين اسم منشا خوف و فساد بود بملاحظه آنکه جبارين در صدد قمع و قتل آن جناب بودند چون بايشان رسيده بود که زوال ملک جبارين و انقطاع دولت ظالمين بر دست آن حضرت است پس بهتر آن بود که بهيچ اسم و لقب معروفي ذکر نشود خصوص لقب مهدي که در همه آن وعدها و وعيدهاي نبوي آن جناب باين لقب ذکر شده و معروف شده بود بان تا آنکه پسر خطاب از امير المومنين عليه السلام از حال مهدي ميپرسيد و عبد الملک از زهري و منصور از سيف چنانچه بيايد پس در اختصاص باين اسم راهي نباشد جز بودن آن از اسرار مکنونه و خصايص الهيه مثل بودن امير المومنين از خصايص جد بزرگوارش و بعضي احتمالدادند که شايد سبب حرمه آن باشد که عوام بشنيدن آن معتقد اهل کتاب شوند که ميگويند پيغمبر آخر الزمان بعد از اين ظاهر خواهد شد.