بازگشت

مسکه 03


و از جمله اسامي آن بزرگوار عين است که نيز در آنجا است يعني عين الله چنانچه در زيارت آن جناب است و اطلاق آن بر همه ائمه عليهم السلام شايع است و ديگر عصر است که در ذخيره آنرا از اسماء آن جناب شمرده که در قرآن مذکور است و ديگر غايب که ايضا از القاب شايعه آن جناب است در اخبار و ديگر از اسامي آن جناب غلام است که باين لقب نيز در لسان رواه و اصحاب مکرر مذکور شده و ديگر از اسامي آن بزرگوار غايه الطالبين است و ديگر غايه القصوي که در هدايه هر دو را از القاب شمرده و ديگر غليل که در ذخيره الالباب از القاب آن حضرت شمرده و ديگر غوث الفقراء چنانچه در لقب بيست و هشتم گذشت و ديگر فردوس الاکبر که در ذخيره و تذکره مذکور است که اين اسم آن جناب است در کتاب قبرس روميان و ديگر فيروز است که در ذخيره گفته که اين اسم آن جناب است در نزد آمان بلغه ماچار و در تذکره گفته که در کتاب فرنگان ماچار الامان و ديگر فرخنده چنانکه در ذخيره گفته که اين اسم آن جناب است در کتاب شعياي پيغمبر و يکي فرج المومنين و ديگر الفرج الاعظم است که در هدايه ايندو را از القاب شمرده و ديگر قابض است چنانکه در مناقب قديمه و هدايه آنرا از القاب آن جناب شمرده و ديگر از اسامي آنسرور قيامه است چنانچه در هدايه است و در ساعه مناسبت اين لقب معلوم شد و ديگر از اسامي آن بزرگوار قسط است چنانکه در آندو کتاب مذکور است و ديگر از اسامي آن جناب قوه است که در هدايه آنرااز القاب



[ صفحه 43]



شمرده و ديگر از اسامي آن بزرگوار قاتل الکفره است که مستند آن در القاب آن جناب گذشت و ديگر از اسامي آن بزرگوار قائم الزمان است که در کمال الدين مروي است در حديث شخص ازدي که در مسجد الحرام خدمه آن جناب رسيد و حضرت سنگيرا براي او طلا کرد و در حق او دعا نمود و فرمود مرا ميشناسي گفت نه فرمود منم مهدي منم قائم الزمان منم آنکه زمين را پر کنم از عدل و داد چنانچه پر شده باشد از جور و از جمله اسامي آن بزرگوار قيم الزمان است چنانچه در خبر علوي مصري است و ديگر قاطع است چنانچه در ذخيره گفته که اين اسم آن جناب است در کتاب قنطره و ديگر از اسامي آن حضرت کاشف الغطاء است که در هدايه و مناقب آنرا از القاب آنسرور شمرده و ديگر کمال است چنانکه در کتاب اول است و ديگر کلمه الحق است که در ذخيره گفته که اين نام آن جناب است در صحيفه و ديگر کيقباد دوم است چنانکه در ذخيره و تذکره گفته که اين نام آن جناب است در نزد مجوس و گبر آن عجم يعني عادل بر حق و ديگر کوکما که در ذخيره مذکور است که اين نام آن جناب است در کتاب بختا و ديگر از اسامي آن بزرگوار لواءاعظم است که در هدايه آنرا از القاب شمرده و ديگر از اسامي آن بزرگوار لنديطار است که در ذخيره و تذکره مذکور است که اين اسم آن جناب است در توريه عبريه و در تذکره گفته در توريه که نزول او آسماني است و ديگر مهيد الاخر که در آندو کتاب است که اين اسم آن جناب است در انجيل و ديگر از اسامي آن جناب مسيح الزمان است که در هر دو مذکور است که اين اسم آن حضرت است در کتاب فرنگيان وديگر ميزان الحق است که در ذخيره گفته که اين اسم آن جناب است در کتاب آژي پيغمبرو ديگر از اسامي آن حضرت منيه الصابرين است که در هدايه آنرا از القاب شمرده و ديگر از اسامي آن حضرت عبد الله است چنانچه در اسم احمد است که رسولخدا صلي الله عليه و اله فرمود اسم مهدي احمد است و عبد الله و مهدي عليه السلام و ديگر مومل است چنانکه شيخ کليني و شيخ طوسي روايتکردند از حضرت امام حسن عسکري عليه السلام که فرمود در آنوقت که حجه عليه السلام متولد شد گمانکردند ظلمه که ايشان مرا ميکشند تا اينکه قطع کنند اين نسل را پس چگونه ديدند قدرت خداوند را و ناميد او را مومل و ظاهر آنست که بفتح ميم دوم باشد يعني آنکه خلايق آرزوي او را دارند و در دعاي ندبه اشاره باينمضمون شد بنفسي انت من امنيته شايق يتمني من مومن و مومنه و از جمله اسامي آن بزرگوار مخبر بما يعلن و ديگر مجازي بالاعمال است که اول را در مناقب قديمه و هدايه و ثانيرا در هدايه از القاب آن جناب شمرده و ديگر از اسامي آن جناب مدبر است چنانکه در مناقب قديمه آنرا از القاب آن حضرت شمرده و ديگر از اسماء آن حضرت مامور است و ديگر مقدره است چنانچه در هدايه است و آن بمعني توانائي است چه از کثرت بروز و ظهور عجائب قدرتهاي الهيه از آن جناب بحدي رسيده که گويا عين قدرت شده چنانچه اطلاق عدل و قسط بر آن جناب که گذشت به همين ملاحظه است و ديگر از اسماء آن حضرت مفرج اعظم است که در مناقب قديمه و هدايه آنرا از القاب آنسرور شمرده و شيخ مسعودي در اثبات الوصيه و حضيني در کتاب خود غير از هدايه روايتکردند از جناب رضا عليه السلام که فرمود هر گاه غائبشد عالم شما از ميان شما پس منتظر باشيد فرج اعظم را و ديگر از اسامي آن بزرگوار من لم يجعل الله له شبيها است که ايضا در مناقب قديمه آنرا از القاب آن جناب شمرده و درهدايه سميا نقلکرده و تفسير نموده به شبيها و از في الجمله تاملي معلوم ميشود که احدي شبيه و نظير آن جناب نبوده و برتبه عزت و جلالش نرسيده و نخواهد رسيد و ديگراز اسامي آن بزرگوار نور الاصفياء و نور الاتقياء است چنانکه گذشت و ديگر از اسامي آن حضرت نجم است چنانچه در ذخيره آنرا از اسامي آن جناب شمرده که در قرآن مذکور است.