بازگشت

مسکه 12


بدانکه يکي از اسامي آن بزرگوار وارث است چنانکه در مناقب قديمه و هدايه آنرا از القاب شمرده و بيايد در خطبه غديريه رسولخدا صلي الله عليه و اله که فرمود الا انه وارث کل علم و المحيط به و هويدا است که آن جناب وارث علوم و کمالات و مقامات و آيات بينات جميع انبياء و اوصياء و اباء طاهرين خود عليهم السلام و در حديث طولاني مفضل است که حضرت صادق عليه السلام فرمود چون عسکر حسني وارد کوفه شود حسني از عسکر خود جدا شود و حضرت مهدي صلوات الله عليه نيز از عسکر خود جدا شود پس ميان دو لشکر بايستند پس حسني بانجناب بگويد اگر تو مهدي آل محمدي پس کجا است عصاي جد تو رسولخدا و انگشتر او و برد او و زره او که او را فاضل ميگفتند و عمامه او که سحاب نام داشت و اسبش که مربوع نام داشت و ناقه غضباء او و استر دلدل او و حمار او که يعفور ميگفتند و شترسواري او براق و قرآنيکه جمع کرد آنرا امير المومنين عليه السلام بدون تغيير و تاويل پس حضرت حاضر نمايد جوالي يا مانند آن که او را سفط ميگويند که در آنست آنچه او خواسته مفضل گفت اي آقاي من همه آنها در سفط است فرمود بلي و الله و ترکه جميع پيميران حتي عصاي آدم و آلت نجاري نوح و ترکه هود و صالح و مجموعه ابراهيم و صاع يوسف و ميکال شعيب و آينه او و عصاي رسولخدا صلي الله عليه و اله و انگشتر سليمان و تاج او و رحل عيسي و ميراث جميع پيغمبران و مرسلين در آنسفط است و شيخ ابو الفتوح رازي در تفسير خود روايتکرده که از صادقين عليهما السلام رسيده که تابوت و عصاي موسي در درياي طبرستان است و در عهد حضرت صاحب الزمان عليه السلام از آنجا برآرند و در غيبت نعماني مروي است از جناب صادق عليه السلام که فرمود عصاي موسي از شاخه درخت آس بود که در بهشت کاشته شده بود جبرئيل عليه السلام او را براي آن جناب آورد چون متوجه شد بسمت مدين و او و تابوت آدم در درياچه طبريه است و کهنه و متغير نميشوند تا اينکه بيرون آورد آنها را قائم عليه السلام چونخروج نمايد و در چند خبر رسيده که کتب اصليه سماويه در غاري است در انطاکيه و آن حضرت آنها را بيرون خواهد آورد و در غيبت فضل بن شاذان مروي است از جناب باقر عليه السلام که فرمود اول چيزيکه ابتداء ميفرمايد بان قائم آنکه ميفرستد بانطاکيه پس بيرون مياورد از آنجا توريه را از غاريکه در آن عصاي موسي و خاتم سليمان است و در غيبت نعماني مروي است از حضرت صادق عليه السلام که فرمود به يعقوب بن شعيب آيا نشان بدهم بتو پيراهن قائم عليه السلام را که در آن خروج ميکند گفت گفتم بلي پس طلبيد کتاب دانيرا پس آنرا باز کرد و از آن پيراهن کرباسي بيرون آورد و پهن کرد پس ديد در آستين چپ او خوني پس فرمود اين پيراهن رسولخدا صلي الله عليه و اله است که بر بدن مبارکش بود آنروز که دندانشرا شکستند و در او خروج ميکند قائم عليه السلام پس آنخونرا بوسيدم و بر روي خود گذاشتم آنگاه آنرا پيچيده و برداشت و در آنجا و کافي مروي است که فرمود بيرون ميرود صاحب اين امر از مدينه بسوي مکه با ميراث رسولخدا صلي الله عليه و آله راوي پرسيد ميراث رسولخدا چيست فرمود شمشير رسولخدا و زره او و عمامه آن جناب و عصاي او و اسلحه آن حضرت و زين او و از جمله اسامي آن حضرت يد الباسطه است چنانکه در هدايه آنرا از القاب خاصه شمرده يعني دست قدرت و نعمت خداوندي که باو ميگستراند رحمت و رافت و لطف خود را بر بندگان و فراخ ميفرمايد روزيرا بر ايشان و دفع مينمايد بلا را از ايشان شيخ صدوق ره در امالي روايتکرده از عبد الله بن عباس که رسولخدا فرمود چون مرا باسمان هفتم بردند و از آنجا بسوي سدره المنتهي و از سدره بسوي حجابهاي نور ندا کرد مرامرا پروردگار جل جلاله که ايمحمد تو بنده مني و من پروردگار تو پس از براي من خضوع کن و مرا پرستش نما و بر من پس توکل کن و بمن پس اعتماد نما پس بدرستيکه من راضي شدم بتو که بنده مني و من پروردگار تو پس تو حبيب و رسول و نبي من باشي و ببرادر تو علي که خليفه و باب باشد پس او حجت من است بر بندگان من و پيشوا است براي خلق من باو شناخته ميشود دوستان من از دشمنان من و باو جدا ميشود حزب شيطان از حزب من و باو بر پا ميشود دين من و حفظ ميشود حدود من و نافذ ميشود احکام من و بتو و باو و بائمه از فرزندان او رحم ميکنم بندگان و کنيزان خود را و بقائم ازشما معمور و آباد ميکنم زمين خود را به تسبيح و تقديس و تهليل و تکبير و تمجيد خود و باو پاک ميکنم زمين را از دشمنان خود و ميراث ميدهم باولياء خود و باو ميگردانم کلمه آنانکه بمن کافر شدند پست و خوار و کلمه خود را بلند و باو زنده ميکنم و حيات ميدهم بندگان خود و بلاد خود را بعلم خود و از براي او ظاهر ميکنم گنجها و ذخيره ها را بمشيت خود و ظاهر ميکنم براي او اسرار و ضمائر را باراده خود و املاد ميکنم او را بملائکه خود که او را مويد شوند بر انفاذ امر من و اعلان دين من اينست ولي من بحق و مهدي بندگان من براستي.