بازگشت

مسکه 01


بدانکه در نجم ثاقب است که شيخ صدوق در کمال الدين روايتکرده از امير المومنين عليه السلام که يکي ازاسماء آن حضرت احمد است که فرمود بيرون ميايد مردي از فرزندان من در آخر الزمان تاآنکه فرمود براي او دو اسم است اسمي مخفي و اسمي ظاهر اما اسميکه مخفي است پس احمد است الخ و در غيبت شيخ طوسي مروي است از حذيفه که گفت شنيدم رسولخدا صلي الله عليه و اله را که ذکر کرد مهدي را پس فرمود که بيعت مي کنند با او ميان رکن و مقام اسم او احمد است و عبد الله و مهدي پس اينها نامهاي او است و در تاريخ ابن خشاب و غيره مروي است که آن جناب صاحب دو اسم است و ظاهر امر او دو اسم مبارک رسولخدا صلي الله عليه و اله باشد و ايضا در نجم ثاقب است که از جمله اسماء آن بزرگوار يکي ابو القاسم است چنانکه در اخبار مستفيضه بسندهاي معتبره از خاصه وعامه مروي است از رسولخدا صلي الله عليه و اله که فرمود مهدي از فرزندان من است اسم او اسم من است و کنيه او کنيه من است و در کمال الدين مروي است از ابي سهل نوبختي از عقيد خادم که گفت آن جناب مکني است بابي القاسم و در تاريخ ابن خشاب مروي است از جناب صادق عليه السلام که فرمود خلف صالح از فرزندان من است او است مهدي اسم او محمد است و کنيه او ابو القاسم و نيز روايتکرده از قاسم بن عدي که گفت ميگويند کنيه خلف صالح ابو القاسم است و در بعضي اخبار نهي رسيده از کنيه گذاشتن بابو القاسم اگر اسم محمد باشد و بعضي تصريح کردند بحرمت ذکر آن حضرت باين کنيه در مجالس و اينکه حکم آن حکم اسم اصلي آن جناب است که بيايد و ديگر از اسماء آن بزرگوار ابو عبد الله است چنانکه در نجم ثاقب از گنجي شافعي در کتاب بيان در احوال صاحب الزمان عليه السلام روايتکرده از حذيفه از رسول خدا صلي الله عليه و اله که فرمود اگر نماند از دنيا مگر يکروز هر آينه برميانگيزد خداوند مرديرا که اسم او اسم من است و خلق او خلق من کنيه او ابو عبد الله است و بيايد که آن جناب مکني است بکنيه جميع اجداد طاهرين خود و از جمله اسماء آن بزرگوار ابو جعفر و ابومحمد و ابو ابراهيم است چنانکه در نجم ثاقب است ايضا که از حضيني روايتکرده که در هدايه گفته است که کنيه آن جناب ابو جعفر و ابو محمد و ابو ابراهيم است و ديگراز اسامي آن جناب ابو تراب است که کنيه حضرت امير المومنين عليه السلام است چنانکه ايضا در نجم ثاقب است که مراد از ابو تراب صاحب خاک و مربي زمين باشد چنانچه يکي از وجوه قرار دادن اين کنيه است براي آن حضرت و بيايد در تفسير آيه شريفه و اشرقت الارض بنور ربها که فرمودند رب زمين امام زمين است و اينکه بنور حضرت مهدي عليه السلام مستعني شوند مردم از نور آفتاب و ماه و ديگر از اسامي آن جناب ابو صالح است چنانکه در ذخيره اللباب ذکر کرده که عباد



[ صفحه 33]



مکني است بابو صالح و اين کنيه معروفه آن حضرت است در ميان عربهاي بلدي و باديه نشين و پيوسته در توسلات و استغاثات خود آن جناب را باين اسم ميخوانند و شعراء و ادباء در قصايد و مدايح خود ذکر ميکنند و از بعضي قصص آينده معلوم ميشود که در سابق شايع بوده و در باب نهم ذکر ماخذي براي اين کنيه خواهد شد انشاء الله تعالي ديگر از اسامي آن جناب امير الامره است که امير المومنين عليه السلام آن جناب را خواندند بان چنانچه ثقه جليل فضل بن شاذان در کتاب غيبت خود روايتکرده از جناب صادق از آن حضرت که فرمود بعد از ذکر جمله از فتن و حروب و آشوبها که بيرون ميايددجال و مبالغه ميکند در اغواء و اضلال پس ظاهر ميشود امير امره و قاتل کفره و سلطان مامور که متحير است در غيبت او عقول و او نهم از فرزندان تو است ايحسين ظاهر ميشود بين رکنين و غلبه ميکند بر ثقلين و از جمله اسامي آن جناب ايدري است چنانکه در نجم ثاقب از هدايه حضيني و مناقب قديمه از القاب آن جناب آنرا شمرده اند و ظاهرا مراد از ايدي که جمعيد است بمعني نعمت باشد در اينجا چنانچه صدوق در کمال الدين و ابن شهر آشوب در مناقب روايتکردند از جناب کاظم عليه السلام که فرمود در تفسير آيه شريفه و اسبغ عليکم نعمه ظاهره و باطنه که نعمت ظاهره امام ظاهر است و امام غايب نعمت باطنه است و در مواضع بسياري از قرآن نعمت تفسير شده بامام عليه السلام و ديگر از اسامي آن بزرگوار بقيه الله است چنانکه درذخيره گفته که اين نام آن جناب است در کتاب ذوهر و در غيبت فضل بن شاذان مروي است از جناب صادق که در ضمن احوال قائم عليه السلام فرمود پس چون خروجکرد پشت ميدهد بکعبه و جمع ميشود سيصد و سيزده مرد و اول چيزيکه تکلم ميفرمايد اين آيه است بقيه الله خير لکم ان کنتم مومنين آنگاه ميفرمايد منم بقيه الله و حجه او و خليفه او بر شما پس سلام نميکند بر او سلام کننده مگر آنکه ميگويد السلام عليک يا بقيه الله في ارضه و شيخ فرات بن ابراهيم در تفسير خود روايتکرده از عمران بن واهر گفت که مردي خدمه حضرت صادق عليه السلام عرض کرد که ما سلام بکنيم بحضرت قائم عليه السلام بامره المومنين يعني بگوئيم باو يا امير المومنين فرمود نه اين اسمي است که ناميد بان خداوند امير المومنين عليه السلامک را که ناميده نميشود احدي پيش از او و نه بعد از او مگر آنکه کافر باشد گفت پس چگونه سلام کنيم بر اوفرمود بگوئيد السلام عليک يا بقيه الله آنگاه خواند حضرت بقيه الله خير لکم انکتم مومنين و ديگر از اسامي آن بزرگوار بئر معطله است چنانکه در نجم ثاقب است از علي بن ابراهيم که در تفسير خود از جناب صادق عليه السلام روايتکرده که فرموددر تفسير آيه شريفه و بئر معطله که اينمثلي است جاري شده براي آل محمد عليهم السلام بئر معطله آنچاهي است که از او آب کشيده نميشود و آن امامي است که غائبشده پس اقتباس نميشود از او علم تا وقت ظهور يعني باسباب ظاهره متداوله از براي هر کس در هر وقت چنانچه ميسر بود در عصر هر امامي غير از آن جناب که قصر مرتفع بودنداگر مانع خارجي نبود پس منافات ندارد با آنچه ذکر خواهيم نمود از تمکن انتفاع بعلم و ساير فيوضات از آن جناب بغير اسباب متعارفه از براي خواص بلکه غير ايشان.