بازگشت

مسکه 12


بدانکه يکي از القاب خاصه حضرت ناموس دهر و حجه عصر عجل الله فرجه الشريف قائم است چنانکه در نجم ثاقب فرموده که اين از القاب خاصه مشهوره آن حضرت است و در ذخيره گفته که اين اسم آن جناب است در زبور سيزدهم و در کتاب (برلبوموا) و مراد از ذخيره کتاب ذخيره الالباب فاضل المعي ميرزا محمد نيشابوري است که معروف بدواثر العلوم است و از تضاعيف اخبار و السنه اخيار در سر تلقب آن بزرگوار باين لقب محمدت شعار چندين نکته استکشاف و استظهار ميگردد اما نکته اول آنست که چون آن حضرت قيام بحق مينمايد فلذا ملقب باين لقب گرديده چنانکه شيخ مفيد در ارشاد روايت نموده از حضرت رضا عليه السلم که فرموده چون حضرت قائم برخيزد مردم را با سلام تازه بخواند تا آنکه فرمود او را قائم ناميدند براي آنکه قيام بحق مينمايد نکته دويم آنست که او را قائم گويند بجهه آنکه حضرتش برپا شونده در فرمان حقتعالي است چه آن جناب پيوسته در شب و روز مهياي فرمان الهي است که بمحض اشاره ظهور نمايد چنانکه در مجمع البحرين است که و عن الصادق ان منا اماما مستتر افاذ اراد الله اظهار امره نکت في قلبه فظهر فقام بامر الله نکته سيم آنست که آن جناب را قائم ميگويند بجهه آنکه او برميخيزد بعد از آنکه ميميرد چنانکه شيخ طوسي در غيبت روايت کرده از ابي سعيد خراساني که گفت گفتم بحضرت صادق عليه السلام که مهدي و قائم يکي است فرمود آري تا آنکه فرمود ناميده شد قائم زيرا که او بر ميخيزد براي امر عظيمي و در نجم ثاقب بعد از نقل اين خبر فرموده و مراد از موت يا موت ذکر آن جناب است يعني اسمش از ميان مردم ميرود و شايد لفظ ذکر در خبر بوده و از نسخه شيخ يا از قلم راوي سقط شده بقرنيه خبر صقر بلکه صدوق در معاني الاخبار فرموده قائم عليه السلام را قائم ناميدند زيرا که او برميخيزد بعد از موت ذکرش و يا آنکه مراد بعد از مردن او بگمان بعضي از بي خردان که بيايد کلام او در باب چهارم اين ناچيز گويد که اين بعض علاء الدوله سمناني و قاضي حسين ميبدي است که کلمات ايشان در



[ صفحه 30]



باب مذکور از نجم ثاقب منقولست پس استادنا المحدث فرموده است که و مويد اين احتمال است آنچه که شيخ نعماني روايت کرده در غيبت خود از مام محمد باقر که فرمود هرگاه دور زد فلک و گفتند مرد يا هلاک شد و کدام وادي رفت و جوينده او گويد کجا خواهد شد و حال آنکه استخوانهاي او پوسيده پس در اينحال اميدوار باشيد ظهور او را و نيز روايت کرده از جناب صادق عليه السلام که فرمود بدرستيکه قائم چون برخيزد مردم گويند چگونه خواهد بود اين و حال آنکه استخوانهاي او پوسيده شده بود و بروايت ديگر در حضور آن حضرت ذکر قائم عليه السلام در ميان آمد پس فرمود آگاه باشيد که آن جناب هرگاه برخيزد هر آينه مردم ميايند و ميگويند چگونه است اين و حال آنکه استخوانهاي او پوسيده از فلان زمان نکته چهارم آنست که او را قائم ناميده اند بجهه اينکه او بامامت اقامه خواهد نمود چنانکه در کمال الدين از صقر بن ابي دلف روايت کرده که گفت شنيدم از حضرت امام محمد تقي که فرمود اما بعد از من علي فرزند من است امر او امر من است و گفته او گفته من و طاعه او طاعه من و امامه بعد از او در فرزند او حسن است و امر حسن مانند امر پدر او است و فرموده او فرموده پدر او است و اطاعه او اطاعه پدر او است پس حضرت ساکت شد من عرض کردم يابن رسول الله کيست امام بعد از حسن حضرت گريست گريستن شديدي آنگاه فرمود که امام بعد از حسن پسر او است قائم بحق و منتظر است عرض کردم يابن رسول الله چرا او را قائم ناميدند فرمود براي اينکه او بامامه اقامه خواهد نمود بعد از خواموشي ذکر او و مرتد شدن اکثر آنها که قائل بامامه آن حضرت بودند نکته پنجم آنست که او را قائم ناميدند بجهه متاببعت نمودن از حضرت باريتعالي که آن جناب را باين اسم نام برد چنانکه در کمال الدين از ابو حمزه ثمالي روايه کرده که گفت سئوال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات الله عليه که يابن رسول الله آيا شما قائم نيستيد فرمود بلي همه قائم بحقيم گفتم پس چگونه حضرت صاحب الامر عليه السلام را قائم بحق ناميدند فرمود که چون جدم حسين عليه السلام شهيد شد ملائکه در درگاه الهي صدا بگريه و ناله بلند کردند و گفتند اي خداوند و سيد ما آيا غافل ميشوي از قتل برگزيده خود و فرزند پيغمبر پسنديده خود و بهترين خلق خود پس حقتعالي وحي کرد بسوي ايشان که اي ملائکه من قرار بگيريد قسم بعزت و جلال خودم که هر آينه انتقام خواهم کشيد از ايشان هر چند که بعد از زمانها باشد پس حقتعالي حجابها را برداشت و نور امامان از فرزندان حسين را بايشان نمود و ملائکه بان شاد شدند پس يکي از انوار را ديدند که در ميان آنها ايستاده بود و بنماز مشغول بود حق فرمود که باين ايستاده از ايشان انتقام خواهم کشيد نکته ششم آنست که بعضي احتمال داده اند که قائم ما خود از قام بالامر و اقام به باشد که بمعني قيام بامر است و اتيان باو است در حالتيکه آنچنانکه بايست و شايست است ادا نمايد حق او را چنانکه در قاموس گفته قام بالامر و اقام اذا جاء به معطي حقوقه و چونکه حضرتش ادا مينمايد حق ولايت کبري و خلافه عظماي الهيه را که آن امامه است بنحويکه هيچ يک از اباء طاهرين و اجداد معصومين آن بزرگوار بحسب ظاهر متمکن از اداء آن نشدند بواسطه سد سادين و منع مانعين پس از اينجهه حضرتش را قائم گفته اند نکته هفتم آنست که بعضي ديگر احتمالا ذکر کرده اند که شايد قائم ماخوذ از قائم سيف باشد که آن مقبض آن وجائي است از شمشير که آن را بدست خود گيرند چنانکه در مجمع البحرين است که قائم بسيف و قائمته مقبضه و چون حضرات ائمه شمشير انتقام آلهيند نسبت بکفار و منافقين و تا شمشير مقبض نداشته باشد کارگر نيست چنانکه آن بزرگواران در عهد خود کما ينبغي کارگر نبودند پس وجود نازنين امام زمان بمثابه مقبص است از آن شمشير فلذا آن بزرگوار را قائم ناميدند نکته هشتم چيزي است که بعض ديگر احتمال داده اند که قائم ماخوذ از قائم الظهيره باشد که مراد از آن نصف النهار است که نور شمس بحد استواء رسيده و قائمش گويند بجهه اينکه سايه در آنهنگام ظاهر نميشود چنانکه ايضادر مجمع البحرين است که و قائم الظهيره نصف النهار و هو استواء حال الشمس سمي قائما لان الظل لا يظهر حينئذ و چون جنابش در وقت ظهور در منتهي اليه و حد استوالمعان نور امامه و خلافه است بنحويکه معاندين و کفار و منافقين که بمنزله ظل اندظهور و بروزي از براي ايشان نيست پس بدينواسطه ملقب باين لقب شريف گرديده است و العلم عندالله.