بازگشت

مسکه 10


بدانکه يکي از القاب آن بزرگوار فجر است چنانکه شيخ جليل شرف الدين نجفي در کتاب تاويل الايات الظاهره از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده که مراد از فجر در قول خداوند که فرموده و الفجر و ليال عشر وجود مقدس حضرت بقيه الله قائم ال محمد صلوات الله عليهم اجمعين است و اين عبد ذليل را در سر اين تاويل و الله يعلم و اضائه وجه بنظر رسيده است وجه اول آنست که چنانچه دروقت طلوع فجر عشق ليل و ظلمت شب برطرف ميگردد و عالم روشن ميشود هم چنين در وقت طلوع و ظهور آن وجود مقدس ظلمت ظلم ظالمين که درباره ان الظلم ظلمات يوم القيمه وارد شده است از معصوم عليه السلام از دوده ميشود و عالم بواسطه انتشار نور معدلت آن بزرگوار روشن و نوراني مي شود وجه دويم آنکه چنانچه از وقت طلوع فجر تازمان طلوع شمس خلايق في الجمله و بعضي از آنها در سير و حرکتند و بعد از آنکه آفتاب طلوع نمود نوعا در سير و حرکت ميباشند چنانکه اين مطلب مشاهد و محسوس است هم چنين در بدو ظهور آن حضرت تا برهه از زمان مردم جوقه جوقه و دسته دسته و طايفه بعد طائفه ايمان بانبزرگوار آورند و بعد از انتشار اسم مبارک و شيوع صيت ظهور موفورالسرورش آنگاه تمامه مردم باو ايمان آورند وجه سيم آنکه چنانچه وقت طلوع فجرها هو وقتي است شريف چه بنابر مضمون جلي از اخبار از ساعات بهشت محسوب ميشود هم چنين زمان ظهور آن بزرگوار زماني است شريف و شرافه آن بدرجه و مرتبه است که مردم بنظر کردن بر کف دستهاي خود احکام الهيه را دريابند و عالم کردند وجه چهارم آنکه چنانچه وقت طلوع فجر را هميشه طايفه خاصه از مردم مراقب و مواظبند و آنها صائمين و متهجدين و مستغفرين در اسحار ندهم چنين طلوع آنفجر حقيقي را هميشه طايفه از خلايق مترصد و مترقبند و آنها منتظرين فرج و ظهور آن بزرگوارند وجه پنجم آنکه چنانچه فجر دو طلوع دارد يکي بنجو استطاله که از آن تعبير بکاذب ميشودو ديگري بنحو استطاره که از آن تعبير بصادق ميشود هم چنين متمهديان کاذب بسيار پيدا شده و ميشوند که مقدمه الجيش اين مهدي صادقند و يا بگو آن بزرگوار دو طلوع دارد يکي در مکه معظمه بهيئت شبان با چند راس از گوسفندان لاغر که والله يعلم اين هيئت و وضع آن بزرگوار با آن گوسفندان لاغر نزار کشف از منصب واقعي و صورت اصلي شيعيانش مينمايد که بواسطه ابتلاء ايشان بشگنج ظلم و جور ظالمين و فاسقين از غذاء حقيقي و مائده واقعي خود که معارف و علوم آن بزرگوار و اباء اطهار او است محروم مانده و مبتلاي بهزال و اندراس حال گرديده اند و اينطلوع آن سرور نظيرطلوع استطاله فجر است و طلوع ديگري دارد در مدينه منوره و کوفه و ساير بلاد که نظير طلوع استطاره فجر است وجه ششم آنکه چنانچه در وقت طلوع فجر مناديان خدائي و نوذنان الهي ندا در ميدهند و مردم را بطلوع فجر و دخول وقت فريضه صبح اعلام مينمايند هم چنين در وقت طلوع و ظهور اين فجر حقيقي منادي حضرت اله که جبريل عليه السلام است در ميان زمين و آسمان ندا در ميدهد و مردم را از طلوع و ظهور آن بزرگوار اعلام ميفرمايد وجه هفتم آنکه چنانچه در وقت طلوع فجر مناديان بر دو قسمند يکقسم مناديانيکه برحقند و آنها کساني هستند که شهادت بر ولايت علي بن ابيطالب عليه السلام را تببعا لذکر الرسول و ثاليا للاقرار و الشهاده بنبوته و تمينا بذکر اسمه عليه السلام ذکر مينمايند و قسم ديگر مناديانيکه برخلاف آنها هستند هم چيز در وقت طلوع اين فجر حقيقي هم دو قسم منادي باشد يکي منادي بر حق که جبرئيل عليه السلام و ديگري منادي بر باطل و ضلالت که شيطان است وجه هشتم آنکه چنانچه قبل از طلوع فجر ستاره که درخشنده تر از ساير ستارگان است ظاهر و طالع ميشود و بعد از آن فجر طلوع ميکند هم چنين قبل از طلوع اين فجر حقيقي وجود علماء رباني مثل ستارگان و وجود او تا دو ابدال و نقباء و نجباء و رجال الغيب مثل آن ستاره سحر و قبل از طلوع فجراند در روشني دادن از براي مردم در اهتداء و راهنمائي بدين قويم و صراط مستقيم وجه نهم آنکه چنانچه از وقت طلوع فجر تا طلوع شمس برزخ ما بين شب و روز است يعني نه بتاريکي شب است و نه بروشني روز هم چنين زمان طلوع و ظهور آنفجر حقيقي برزخ ميان زمان دنيا و نشائه برزخيه و آخرت است که نه بکثافت اين زمان است و نه بلطافت آنها است و از لطافت زمان طلوع آن نور موفورالسرور است نسبت بزمان حاليه که در آنوقت ملائکه محسوس شوند و با آدميان آن زمان مصافحه نمايند و جنيان مرئي گردند و با آنها مجالست کنند چنانچه در ضمن حديث مفضل بن عمر است علي ما في البحار وجه دهم آنکه چنانچه در بين طلوع فجر و طلوع آفتاب خوابش مکروه و نومش لعنت و موجب حرمان از رزق است همچنين در وقت طلوع آن فجر حقيقي و ظهور آن نور موفور السرور و پهن شدن آثار معدلت آن بزرگوار آفتاب وار بر روي زمين در خواب غفلت بودن مذموم بلکه نومش باينصفت باعث خذلان ابدي و موجب حرمان از عطاياي حظوظ روحانيه حضرت احدي است اين بيان آن ده وجه بود بنحو اجمال و هر کس تفاصيل آنها را طالب باشد رجوع نمايد بتضاعيف مطالب مندرجه در اين کتاب العبقري الحسان چه آنکه در آنها است ما يشفي العليل و يروي الغليل و الله الهادي الي سواء السبيل.