بازگشت

مسکه 54


ديدن سيد بحر العلوم است آن حضرت را در راه سامره و نشناختنش عالم عامل فخر الاوائل و الاواخر جناب حاج شيخ علي اکبر النهاوندي در کتاب جنه العاليه خود ذکر نموده است بدانکه بعضي از ارباب مقاتل از براي توضيح و تشريح اخباريکه در فضيلت گريه بر سيد الشهداء وارد شده که بيک قطره اشک گناه گريه کننده را خداوند ميامرزد متشبث شده است بملاقات مرحوم بحر العلوم حضرت حجه عليه السلام را در راه سامره و مجمل کيفيت آن علي ما هو المعروف اينست که آنمرحوم وقتي بسامره ميرفت در بين راه در اينمسئله که گريه بر حسين عليه السلام گناهانراميامرزد تفکر ميکرد ديد عربي بر حصائي سوار است مقابلش رسيد سلام کرد پرسيد جناب سيد شما را متفکر ميبينم چه خيال ميکنيد اگر مسئله علمي است صحبت بداريد شايد من هم بي ربط نباشم جناب بحر العلوم فرمود در اينخصوص متفکرم که چگونه ميشود که حقتعالي اينهمه ثواب بزائرين و بکائين حضرت سيد الشهداء عليه السلام ميدهد که درهر قدم که زائر برميدارد ثواب يکحج و يکعمره در نامه عملش نوشته ميشود و براي يکقطره اشک تمام گناهان صغيره و کبيره اش آمرزيده ميشود آنسوار عرب فرمود تعجب مکن من براي شما مثلي مياورم تا حل مشکلت گردد وقتي سلطاني در شکارگاه وارد خيمه شد در صحرا و باديه چه غلامان از سلطان دور افتاده بودند پس در آن سيه چادر پير زالي ديد با پسري و در گوشه خيمه عنيزه داشتند يعني بزي که از آن شير دوشيده گذران ميکردند بز را براي سلطان کشتند و طعام حاضر کردند و غير از آن بر چيز ديگري قدرت نداشتند و نه سلطان را ميشناختند و محض اکرام ضيف اينعمل را کردند شبرا سلطان آنجا ماند روز بعد در سلام عام کيفيت خود را سلطان نقل نمود که من درشکارگاه از غلامان دور افتادم تشنه و گرسنه در باديه خونخوار تا آنکه بخيمه اين پير زال رفتم در شدت گرمي هوا و مرا نميشناختند و مايملک اين عجوزه و پسرش بزي بود که از شير آن گذران ميکردند بز را کشته براي من کباب نموده حاضر ساختند و مرا هم نميشناختند چه کسم الحال در عوض باينها چه بدهم و چه کنم که تلافي محبت اين زن و پسرش بشود يکي گفت صد گوسفندش بدهيد ديگري از وزراء گفت صد گوسفند و صداشرفي بدهيد ديگري گفت فلان مزرعه را بايشان بدهيد سلطان فرمود هر چه بدهم کم است چه اگر سلطنت و تاج و تختم را بدهم آنوقت مکافات بمثل کرده ام چه آنها هر چه را که داشتند بمن دادند منهم بايد هر چه را که دارم بايشان بدهم تا مکافات شود الحال جناب بحر العلوم حضرت سيد الشهداء هر چه داشت از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر خواهر و سر و پيکر همه را در راه خدا داد پس اگر خداوند بزائرين و باکين بر آن جناب آنهمه اجر و ثواب بدهد نبايد تعجب نمود اينرا فرمود واز نظر سيد غائبشد.