مسکه 49
ديدن دو نفراز طلاب آن بزرگوار را در ميان خانقين و قصر شيرين و نشناختنشان آن حضرت را حکايتکرد از براي ما شيخ تقي نقي شيخ علي اکبر طهراني ساکن مشهد مقدس در خانه مادر سر من راي در اوائل عشر رابع از مائه رابعه بعد از الف گفت خبر داد ما را شيخ عالم متقي شيخ محمد تقي تربتي که از اکابر فضلاء و علماء اخلاق و از تلامذه علامه رشتي ميرزا حبيب الله و مجاز از ايشان بود فرمود خبر داد ما را بعض از سادات مريدين متدينين از تلامذه من از اهل تربت گفت در وقت مراجعت حقير از زيارت عتبات عاليات خارج شدم از خانقين و با يکي از طلاب پياده عقب قافله رو بقصر شيرين ميرفتيم و من از شدت عطش و تعب از راه رفتن عاجز شدم و با زحمت زياد خود را بقافله رسانديم ديديم قافله را دزدها غارتکرده اند و اموالشانرا برده اند و بعضي مجروح در بيابان افتاده اند و محملها شکسته است و روي زمين افتاده است و من و رفيقم بکناري رفتيم و بر تلي بالا رفتيم در حالت نهايت ترس ناگاه سيد جليلي راديديم که با ما است و بعد از اداء تحيه در بين ما هفت دانه خرماي زاهدي بمن داد و گفت چهار عدد آنها را خودت بخور و سه دانه آنرا بشيخ بده و چون خورديم عطش ما رفع شد و گفت ايندعا را بخوانيد بجهه نجات و حفظ از شر دزدها اللهم اني اخافک و اخاف ممن يخافک و اعوذ بک ممن لا يخافک و راه ميرفتيم با آن سيد و نرفتيم مگر مقدار کمي پس ناگاه اشاره کرد و گفت اين منزل است پس نظر کرديم ديديم منزل پائين آن تل است و چونوارد منزلشديم خواب
[ صفحه 118]
ما را گرفت از شدت تعبيکه گمشده بوديم و ملتفت آنچه براي ما اتفاق افتاده بود و چون بيدار شديم متنبه بقضيه شديم و منکشف شد براي ما که حضرت ولي عصر عجل الله فرجه بوده است.