بازگشت

مسکه 36


ديدن شيخ صالح قطيفي است آن حضرت را و نشناختنش خبر داد ما را عالم عامل تقي نقي شيخ صالح قطيفي صاحب کتاب اعمال السنه و اينحکايت را در کتاب مذکور بعد از ذکر دعاي افتتاح ذکر نموده که از طرائف قضايا اينکه بعد آن قتاليکه در روز يکشنبه بيست و هفتم شهر رجب از سنه هزار و سيصد و بيست و پنج در شهر قديح بضم قا و فتح دال و سکون ياء که از بلاد قطيف و مسکن قواست واقع شد در حاليکه محصور بوديم و مشغول تاليف اينکتاب بودم و اغتشاش حواس داشتم در شب جمعه در مسجد قديح بعد از اداء فريضه مشغول صلوه و تيره بودم ناگاه صداي شخصي را شنيدم که مشغول خواندن دعاي افتتاح است از حفظ و حال آنکه ازاهل آن بلده احدي آندعا را حفظ نداشت و اهل قرائت آن دعا از حفظ نبود خصوصا در آنحال انحصار و تغير احوال و تتابع مضار و آندعا را بلهجه عربي با کمال رقت و حالي حزن که مناسب آنحال بود و زياده با حسن قرائت دعاء بان موجب تعجب من گرديد در حين خواندن اينفقره اللهم انا نشکوا اليک فقد نبينا ملتفت شدم که به بينم که کيست که اين دعا را باينحال حزن و رقت ميخواند ديدم شخصي است فقير و مريض و بسيار صابر بر فقر و مرض است و بنظر در نهايت عامي و بلادتست و بسيار بعيد بودازاو همچه عبادتي تعجبم زيادتر شد و غبطه خوردم که همچو شخصي چنين حالي در عبادت دارد و من همچو حاليرا ندارم و مدتي مشغول استماع خواندن او ايندعا را بودم و نفس خود را ملامت ميکردم و بار خطا بکردم و از او التماس دعا کردم او هم از من التماس دعا کرد از مسجد بيرون آمدم و اينقضيه را فراموشکردم پانزده روز از اين قضيه گذشت شب جمعه در همان مسجد همان شخص را که اسم او مهدي بود ديدم بهمانحالت آنشب جمعه نشسته است از کثرت تعجبم از او سئوالکردم شما ايندعا را که هر شب ماه رمضان خوانده ميشود حفظ داري گفت نه گفتم شايد اسم اين دعا را نميداند بعضي از فقرات آنرا که از آن شخص



[ صفحه 111]



شنيده بودم خواندم که شايد بخواطر بياورد گفت نه پس دانستم که خواننده آن يا حضرت ولي عصر عجل الله فرجه يا يکي از اولياء الله بوده است و الله اعلم.