مسکه 21
ديدن مرحوم آقاي حاج سيد علي بجستاني است آن حضرت را در راه مکه و شناختنش و متعقب شدن ديدن او بمعجزه فرمود آقاي آقا ميرزا بعد از تشرف حضرت آيه الله المجدد ميرزاي شيرازي اعلي الله مقامه بمکه معظمه سال بعد آقاي حاج سيد علي مرحوم مشرف شدند و چون بسيار محتاط بودند در تطهير و وضوء در سفر خصوصا در راه و طريق مکه صعب ميگذشت و نماز پنجگانه را بوضوء صبح بجا مياوردند در يکي از منازل بر سر غديري نشستند آفتابه بزرگي پر از آب کردند ديدند سوراخ شده آبش ميرود همي بر ايشان عارض شد بدقت نظر کردند سوراخش را ديدند همانجا نشسته در هم و حيرت فرو رفته ناگاه از طرف ديگر غدير جواني بزي و لباس اعراب رو بايشان کرده بنهايت مهرباني و شيرين زباني فرمود (مير سيد علي اشبيک) يعني چه ميشود تو را و اين لفظ مير اسم عجمي بود که اعاجم عراق اين اسم را غريب دانند چه رسد باعراب و هيچ کس از اهل نجف ايشانرا باين اسم نميدانستند جز اشخاصيکه در ولايت بودند از اقارب و غير هم بالجمله بمجرد تکلم و در افشاني آنجوان مانوس بايشان شده که لولا آن اگر کسي ديگر تکلم ميکرد بجهه آن هميکه داشتند بجهه سوراخ شدن آفتابه و نداشتن ظرفي و بجهه تطهير و وضو تندي ميکردند و ظاهرا دو سه مرتبه آنجوان لطف فرموده بالاخره جستجو از حال والد نمودند و ايشان جوابداده و نيز دعا در حق ميرزا اعلي مقامه فرمودند و فرمود من سئوال از نام و مسکن و گزارشات ايشان نموده همچنانکه ايشان مرحمت فرموده از والد حقير سئوال نموده بودند پس از اسم فرمودند اسم عبد الله از مسکن فرمودند حرم الله از عمل فرمودند طاعه الله هکذا چند مطلب مقفي فرمودند تا آنکه فرمودند چرا مهمومي بيان حالرا از احتياط و قلت آب و سوراخي آفتابه معروض داشتم پس آن جناب فرمودند آفتابه سوراخ نيست عرض کردم خود بدقت ملاحظه کردم و سوراخرا ديدم و الان آبش ميرود فرمودند نه دوباره ملاحظه کن چون مشغول بملاحظه شده و تعجب از نديدن آن سوراخ درآفتابه مثل سابق کردم و اثري نيافتم در آنحالت حيرت بخود آمدم اين چه بود و چه شد پس ملتفت شدم که آن بزرگوار امام عليه السلام بوده آفتابه را بر زمين زده سر وسينه زنان راه بيابان پيش گرفتم چند نفر از رفقا و علماء که همراه بودند نصيحت کردند و حقير را برگردانيدند پس ايشان تعيين اسم آن علماء را فرمودند و گفتند برويد سئوالکنيد که موجب قوه يقين گردد و حقير ضبط نکرده ام اسماء مبارک ايشانرا.