بازگشت

مسکه 12


در متوسل شدن سيد جليل آقا سيد محمد علي تبريزي است بان بزرگوار و نجات يافتنش از غرق ايضا حکايت نمود جناب آقا ميرزا هادي از سيد عالم فاضل جليل سيد محمد علي تبريزي کم گفت در سال تشرف بعتبات عاليات بين تبريز و کرمانشاه در يکي از منازل در بين راه نهري بود و من از قافله عقب ماندم چون خواستم عبور دهم نهر را پياده شدم که دست باب رسانم قاطر متوجه آب شد پايش لغزيددر آب فرو رفت چون اسباب من بر او بود خود را ناهموار در آب انداختم که او را بيرون آورم نميدانستم نهر گودي دارد از قضا نهر زياده از يکشتر عمق داشت فرو رفتم در آب و خود مشرف بهلاکت شدم متوسل بحضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه گرديده ناگاه در حال بيهوشي سيدي را ديدم در کنار نهر دست فرا آورده مرا و آن حيوان را از آب بيرون کشيد چشمم ميديد لکن زبان و ساير اعضا را حسي و حرکتي نبوددر کناب نهر برزمين افتادم و از هوش رفتم قدري گذشت صداي چاووش و ساير رفقا از اهل قافله را شنيدم که فرياد ميزنند و آنوقت هوا تاريک شده بود چون بمن رسيدند مرا مدتي معلق نگاهداشتند تا آب ها از جوفم بيرون شده قدري بحال آمدم پس مرا بمنزل بردند تقريبا سه فرسخ دور بود دو شب در آنجا ماندند تا حال من بجا آمد و ديگر من آن سيد را نديدم و احتمال نميرفت که اهل آنمحال باشد چه اهالي آن منازل تمام اکراد نواصب و سنيان متعصب که بخون زوار تشنه ميباشند و از برکت دست مبارک آن سرور و يمن قدوم آن بزرگوار از آن منزل الي ورود نجف اشرف تمامش مهمان زوار و غيرهم بودم کمال خوشوقتي و آسايش بمن روي داد اين ناچيز گويد که مندرجات در اين شش مسکه مناسب با يواقيت مندرجه در عبقريه يازدهم از بساط چهارم است که ملقب بالياقوت الاحمر فيمن راي الحجه المنتظر است کمالا يخفي.