مسکه 09
ايضا در متوسل شدن شيخ مزبور بانسرور و در قضيه ديگر و اثر ظاهري ديدنش چنانچه نقل کرد در همين سفر چند نفر با شيخ همراه بودند از يک مکاري مال گرفته بودند راه ميپيمودند در عرض راه رسيدند بمحليکه غالبا مخوف و جاي دزدانست بيک مرتبه مکاري آشفته حال دويد جلو اسب شيخ را گرفت گفت نظر کن در آنطرف اين سوارها که ميبيني فلان دزدها هستند محال است ما از ايشان باسباب عاديه سلامت بگذريم و من غير از اين حيوانها ندارم اگر اينها را ببرند روزي من قطع خواهد شد چاره بکن گفتم اي مرد چه از دست من ميايد گفت پس چه ملائي هستي اگر اينقدر عرضه نداشته باشي اينکلمه حقيقه در دل من تاثير نمود عن ظهر القلب دست شفاعه و توسل بحب المتين ملاذ کل امام زمان ارواحنا فداه برآوردم گفتم هر چه ميگويم شما قبول ميکنيد گفتند بلي مکاري گفت من راضيم اين اسب که در زير پاي تو است پنجاه تومان خريده ام بانها بدهي تا از ما بگذرند گفتم من از ميان راه بسمت آنها ميروم شما از خارج طريق بسرعه برويد تا قبل از رسيدن من به ايشان شما از دره بيرون رفته باشيد و اگر هم مرا بکشند شما اعتناء نکنيد بکمال سرعه طي طريق کنيد نجات عيال اولي است آنها قبول کردند جدا شدم صدا را بلند کردم بقرائت سوره مبارکه الرحمن دامنه کوه را پر از صدا کردم دزدها منتظر آنکه قافله در ميان دره محصور شوند بزير آيند غارت کنند چون ديدند من بسمت آنها ميروم و صدابلند کردم تعجب کردند و همي نظر ميکردند و من بکمال اطمينان و بقاعده راه ميرفتم تا آنکه بايشان رسيدم سلام
[ صفحه 100]
کردم پيرمردي را در ميان ايشان ديدم بروي زمين نشسته يکپاي خود را عرضا بغل گرفته چون از ايشان گذشتم بلسان ترکي آن پير کلب کبير بجوانان گففت برويد اين ملا را لخت کنيد اعتنا باو نکنيد جواني گفت ما اين طعمه را مختص بتو کرديم و با تو شرکت در او نداريم خود برو او را لخت کن و غنيمت او را مختص شو تا چند مرتبه آن پير خبيث تحريص بر اخذ متاع من ميکرد جوانها قبول نميکردند تا بالاخره گفتند ما جوانيم از عمر خود ميترسيم پيرمرد گفت اينقدر مهلت ميدهيد تا قافله از چنگ شما بيرون رود برويد اين ملا را لخت کنيد بالاخره دزدها مشغول بمن شدند و در انتظار آمدن قافله ماندند تا آنکه قافله از محل خوف و دره کوه بفسحت و مامن رسيدند پس من بايشان ملحق شدم مکاري خيلي شکر لطف الهي بجاي آورد و خلوص غريبي بمن پيدا کرد بعد ورود بمحل مقصود خواست پنج تومان از کرايه بجهه سلامتي حيوانهايش و نجات از دزدان بگذرد و از من نگيرد کرايه او را بالتمام دادم و حمد و شکر الهي را بجاي آوردم.