بازگشت

مسکه 06


و ايضا در خوابديدن آقاي آقا سيد حسن است حضرت بقيه الله را و متعقب شدن خوابش بکرامتي چنانچه آقاي آقا ميرزا هادي سلمه الله تعالي فرمود حکايت کرد مرا رفيق شفيق متدين خود سيد حسن که گفت يک چهله گرفتم چهل شب چهارشنببه و حاضر مسجد سهله ميشدم ليله موعود بزرگواري را در عالم رويا ديدار نمودم با کمال نهايت و روي انوار او را نديدم فرمود برخيز کار تو درست شد وقت نماز است کار تو درست شد ديدم يکساعه بصبح مانده مشغول نماز شب شدم چون مراجعت بنجف اشرف کردم چند روزي گذشت اثري نيافتم بنا گذاردم چهله ديگر روانه مسجد شوم عصر سه شنبه روانه شدم دربازار مردي بمن رسيد گفت من صد ليره وجوه بر ذمه دارم ميخواهم بمکه مشرف شوم مصالحه ميکنم با تو به بيست ليره که هشتاد ليره بمن ببخشي من قبول کردم صد ليره قبض کردم از وجه خمس و هشتاد ليره باو بخشيدم او مکه رفت و بعد از آنهم رسيدگيهابمن کرد اين ناچيز گويد مندرجات در اين شش مسکه مناسب است با يواقيت مندرجه در عبقريه نهم از بساط چهارم که ملقب بالياقوت الاحمر است کمالا يخفي علي من راي.