بازگشت

مسکه 06


بروايت شيخ طوسي حکيمه خاتون گفت چون روز سيم شد شوقم بديدن ولي الله شديد شد پس رفتم بنزد ايشان برسم عيادت و اول رفتم بانحجره که نرجس خاتون در آن بود پس ديدم او را که نشسته نشستن زن زائيده و برابر او در جامه زرد و سر خود را با دستمال بسته بود پس سلام کردم بر او و ملتفت شدم بسوي جانبي از آن حجره ديدم گهواره ايست که بر آن جامه سبز بود



[ صفحه 7]



پس ميل نمودم بسوي آنگهواره و جامه ها را از آن برداشتم پس ديدم ولي الله را که بر پشت خوابيده نه کمرش بسته و نه دستهاي مبارکش پس چشمهاي خود را باز کرد و خنديد و با من با انگشتان خود راز گفت پس انجناب را برداشتم و بنزديک دهن خود آوردم که او را ببوسم پس بوي خوشي از آن جناب بمشامم رسيد که خوشبوتر از آن هرگز استشمام نکرده بودم در اينحال حضرت امام حسن عليه السلام او ازداد که ايعمه جوان مرا بياور پس بردم و از من گرفت و فرمود اي پسر سخن گو پس بهمان نسق که سابقا مذکور شد تکلم فرمود حکيمه خاتون گفت پس از آن حضرت گرفتم و او ميفرمود اي پسر من سپردم تو را بانکه مادر موسي موسي را باو سپرده بوده باش در حفظ خداوند و ستراو و رعايه او و پناه او و فرمود برگردان او را بمادرش ايعمه و کتمان کن خبر اين مولود را بر ما و خبر نده بباو احدي را تا آنکه تقدير خداوند بغايت خود برسد پس آن جناب را بمادرش دادم و ايشان را وداع کردم و بروايت موسي حضرت فرمود ايعمه چون روز هفتم شود پس بيا نزد ما حکيمه خاتون گفت پس روز هفتم آمدم و سلام کردم و نشستم امام عليه السلام فرمود که بياور فرزندم را نزد من پس آن جناب را آوردم و او را در جامه بود و بروايه شيخ طوسي و حضيني و مسعودي در جامهاي زرد بود باز آن حضرت کرد با آن جناب مانند آنچه کرده بود در مرتبه اول يعني او را بر روي دور دست خود گرفت بعد از آن زيان را در دهان مبارکش گذاشت که او را شير يا عسل ميخورانيد آنگاه فرمود بسخن درآي و تکلم نملط ايفرزند من پس حضرت صاحب الامر فرمود اشهد ان لا اله الا الله تا آخر آنچه باين روايت گذشت بعد از آن تلاوت فرمود اين آيه را بسم الله الرحمن الرحيم و نريد ان نمن علي الدين استضعفوا في الارض تا قول خداوند ما کانوا يحذرون و بروايه حضيني بعد از تلاوت اين آيه حضرت فرمود بانجناب که بخوان ايفرزند من آنچه را که خداوند نازل فرمود بر پيغمبران خود و رسولان خود پس ابتداء فرمود بصحيفه هاي آدم پس آن را بزبان سرياني خواند وکتاب نوح و کتاب هود و کتاب صالح و صحيفه هاي ابراهيم عليهم السلام و توريه موسي و زبور داود و انجيل عيسي و فرقان جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله آنگاه قصه پيغمبران و مرسلين را نقل فرمود تا عهد خود.