بازگشت

مسکه 14


خبر سي و ششم و نيز روايت کرده بسند مذکور از ابي الشفايح از جابر جعفي از ابيجعفر باقر عليه السلام از جابر ببن عبدالله انصاري که گفت داخل شدم بر حضرت فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله روزي در حالتيکه در پيشروي او لوحي بود که نزديک بود خيره کند روشنائي او ديدها را در آن سه اسم بوددر ظاهر آن و سه اسم در باطن آن و سه اسم در يکطرف او و سه اسم در طرف ديگر که ديده ميشد از ظاهر او آنچه در باطن او بود و ديده ميشد از باطن او آنچه در ظاهر او بود پس شمردم نامها را ديدم دوازده اسم است پس گفتم کيستند اينها فرمود اين نامهاي اوصياء استاز فرزندان من که آخر ايشان قائم است جابر گفت پس ديدم در آن محمد را در سه موضع و علي در سه موضع خبر سي و هفتم و نيز روايت کرده از حميري از احمد بن هلال از محمد بن ابي عمير از سعيد بن غزوان از ابي بصير از ابي عبد الله عليه السلام که گفت فرمود رسول خدا صلي الله عليه و آله که خداوند اختيار کرد از روزها روز جمعه را و از ماهها ماه رمضان را از او شبها شب قدر او از مردم پيغمبران را و از پيغمبران رسولان را و اختيار کرد مرا از رسولان و اختيار فرموداز من علي را و اختيار فرمود از علي حسن و حسين را و اختيار فرمود از حسين اوصيارا که نابود ميکنند از تنزيل تحريف غالين را و انتحال مبطلين را و اقاويل جاهلين را نهم ايشان باطن ايشان است



[ صفحه 80]



و او ظاهر ايشان است و او قائم ايشان است خبر سي و هشتم و نيز گفته که خبر داد مرا حميري از محمد بن عيسي از نضر بن سويد از يحيي حلبي از علي بن ابي حمزه که گفت بودم با ابوبصير و با ما بود ازاد کرده از حضرت ابي جعفر عليه السلام پس حديث کرد ما را که او شنيد از آن جناب که فرمود از مادر و از ده محدث است و قائم هفتم بعد از منست پس ابو بصير برخواست و آمد بنزد او و گفت شهادت ميدهم که شنيدم از ابو جعفر عليه السلام که ذکر ميکرد اين سخن را از چهلسال پيش خبر سي و نهم و نيز از حميري روايت کرده از محمد بن خالد کوفي از منذر بن محمد بن قابوس از نظر بن سندي از ابي داود از ثعلبه از ابي مالک جهني از حارث بن مغيره از اصبغ بن نباته که گفت رفتم نزد اميرالمومنين عليه السلام پس يافتم آن جناب را که در زمين نشان ميگذارد يعني چون انسان متفکر که با چوب يا دست بر روي زمين خطي ميکشد پس گفتم يا اميرالمومنين چه شده که شما را متفکر بينم که در زمين نشان ميگذاري آيا ميلي بدنيا کردي فرمود نه و الله هرگز رغبتي بان نکردم و لکن فکر ميکردم در مولوديکه ميشود از پشت يازدهم من از فرزند من او است مهدي که پر ميکند زمين را از عدل و داد چنانچه پرشده از جور و ظلم از براي او است غيبتي و در امر او است حيرتي که گمراه ميشود در آن گروهي وهدايت مييابند در آن ديگران خبر چهلم و نيز روايت کرده از سعد بن عبدالله از حسن بن عيسي از محمد بن علي از علي بن جعفر از حضرت کاظم عليه السلام که فرمود چون مفقود شود پنجمين از فرزند هفتمين پس حذر کنيد خداي را حذر کنيد خداي را در دينهاي خود که شما را زايل نکند از آن احدي بدرستيکه لابد است از براي صاحب اين امر از غيبتي تا اينکه برگردد از او کسيکه قائل باو يعني بامامه او جز اين نيست که او مختي است از جانب خداي تعالي که امتحان کرده باو خلق خود را گفتم ايسيد من گيست پنجمين از فرزند هفتمين فرمود عقلهاي شما صغيرتر است از اين يعني از شناختن او ولکن اگر زنده بمانيد زود است که او را درک کنيد و باين عدد ميمون ختم کنيم کلام را انتهي الخبر بتوفيقه تعالي.