بازگشت

مسکه 10


خبر بيست و دوم و نيز روايت کرده از علي بن الحکم رضي الله عنه از سيف بن عميره از علقمه بن محمد حضرمي از حضرت صادق که فرمود ائمه دوازده اند گفتم اين فرزند رسول خدا پس نامهاي ايشان را براي من ذکر کن که پدر و مادرم فداي تو باد فرمود از گذشتگان علي بن ابيطالب و حسن و حسين و علي بن الحسين و محمد بن علي صلوات الله عليهم و بعد از او من گفتم بعد از تو ايفرزند رسول خدا فرمود که من وصيت کردم بفرزندم موسي و او امام است بعد از من گفتم کيست امام بعد از موسي فرمود پسرش علي که او را رضا گويند دفن ميشود در زمين غربت از خراسان بعد از او پسر او محمد بعد از او پسر او علي بعد از او پسر او حسن بعد از او پسر او مهدي صلوات الله عليهم و او چون خروج نمايد جمع شوند نزد او سيصد و سيزده تن بعدد مردان بدر و چون زمان خروجش رسد او را شمشيريست در غلاف از غلاف بيرون آيد پس ندا کند او را که ايولي خدا برخيز و بکش دشمنان خدا را خبر بيست و سيم و نيز روايت کرده از سهل بن زياد آدمي از عبد العظيم بن عبدالله حسني که گفت داخل شدم بر سيد خود علي بن محمد يعني امام علي النقي عليهما السلام چون نظر حضرت بر من افتاد فرمود مرحبا بتو اي ابوالقاسم حقاکه تو دوست مائي گفتم يابن رسول الله اراده دارم که بتو عرض کنم معالم دين خود را اگر مرضي و پسنديده تو باشد بر ن ثابت باشم تا آنکه ملاقات کنم بخداي خود آن حضرت فرمود که بيار آنچه داري يا اباالقاسم گفتم که ميگويم که خداي تبارک و تعالي يکيست و او را مثل و مانند نيست و خارج از دو حد است که آن حد ابطال است و ديگري حد تشبيه و او سبحانه تعالي جسم نيست و صورت



[ صفحه 78]



نيست و عرض نيست و جوهر نيست بلکه او جل جلاله جسم دهنده جسمها و صورت بخشنده صورتها و آفريننده اعراض و جواهرات و پروردگار هر چيزي و مالک و جاعل و محدث آن چيز است و ميگويم که محمد صلي الله عليه و آله بنده و رسول او است و خاتم پيغمبراست و نيست پيغمبري بعد از او تا روز قيامت و ميگويم که شريعت او ختم کننده شريعتها است و شريعتي نيست بعد از آن شريعت تا روز قيامت و ميگويم که امام و خليفه و ولي امر بعد از او اميرالمومنين علي بن ابي طالب است و بعد از او فرزند او حسن و بعد از او حسين پس علي بن الحسين پس محمد بن علي پس جعفر بن محمد پس موسي بن جعفر پس علي بن موسي پس محمد بن علي پس تو اي مولاي من پس امام عليه السلام فرمود که بعد از من امام و خليفه و ولي امر فرزند من حسن است پس مردمان را چگونه است عقيده درباره خلف بعد از او گفتم بر چه وجه است آن اي مولاي من فرمود از آنجهه که نه بينند شخص او را و حلال نباشد بر زبان آوردن نام او تا آنکه خروج کند و پر گرداند زمين را از عدل و داد آنچنانکه پرشده باشد از جور و ظلم عبدالعظيم سلام الله عليه گفت پس گفتم که اقرار کردم يعني بامامه حضرت امام حسن و خلف نيز قائل شدم و ميگويم که دوست اين امامان دوست خدا است و دشمن ايشان دشمن خدا است و طاعه ايشان يعني فرمانبرداري نمودن ايشان را اطاعه و فرمانبرداري خدا است و معصيت ايشان يعني نافرماني نمودن ايشان را معصيت و نافرماني خدا است وميگويم که معراج حق است و پرسش در قبر حق است و بهشت حق است و دوزخ حق است و صراط حق است و ميزان حق است و قيامه حق است و قيامه حق است و آينده است و شکي درآن نيست و خدايتعالي خواهد برانگيخت هر کسي را که در قبرها است و ميگويم که فرايض واجبه بعد از ولايت و دوستي خدا و رسول و ائمه نماز است و زکوه و روزه و حج و جهاد و امر بمعروف و نهي از منکر پس امام عليه السلام فرمود که اي ابو القاسم بخدا قسم که اين اعتقاد که تو داري و عرض کردي دين خدا است آن دينيکه پسنديده است آن را براي بندگان خود پس ثابت باش بر آن که خداي تعالي ثابت بدارد تو را بقول ثابت در حيات دنيا و در آخرت.