مسکه 08
خبر هيجدهم ونيز روايت کرده از محمد بن ابي عمير رضي الله عنه از غياث بن ابراهيم از ابي عبدالله عليه السلام از پدرش محمد بن علي از پدرش علي بن الحسين از پدرش حسين بن علي عليهم السلام که فرمود از حضرت اميرالمومنين عليه السلام پرسيدند از معني قول رسول خدا صلي الله عليه و آله اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي کيستند عترت حضرت اميرالمومنين عليه السلام فرمود عترت منم و حسن و حسين و نه امام از فرزندان حسين که نهم ايشان مهدي ايشان است جدا نميشوند از کتاب خداي عز و جل و کتاب خدا از ايشان جدا نميشود تا وارد شوند بر رسول خدا در حوض او يعني حوض کوثر خبر نوزدهم و نيز روايت کرده از عبدالله بن جبله از عبدالله بن مستيز از مفضل بن عمر از جابر بن يزيد الجعفي از عبدالله بن عباس گفت که داخل شدم بمسجد رسول خدا صلي الله عليه و آلله در حالتيکه امام حسن بردوش شريف آن حضرت بودو امام حسين بر ران مبارکش ميبوسيد ايشان را مکرر و ميگفت بار خدايا دوست دار آن کسي را که ايان را دوست دارد و دشمن دار آن کسي را که دشمن دارد ايشان را پس فرمود اي پسر عباس گويا نظر ميکنم بسياه و سفيد درهم آميخته اين فرزندم حسين يعني موي ريش مبارکش که رنگين شود از خونش و دعوت کند و کسي اجابتش نکند و ياري طلبد و کسي ياريش ننمايد گفتم که مرتکب اين فعل شود فرمود که اشرار امه من که نرساند و عطا ننمايد خداي تعالي بانان شفاعه مرا بعد از آن فرمود اي پسر عباس هرکس زيارت کند حسين را حکم آن دارد که مرا زيارت کرده و هر کس مرا زيارت کند گوياخدا را زيارت کرده و حق زيارت کننده بر خدا آنست که عذاب نکند او را باتش دوزخ آگاه باش که اجابت دعا در زير گنبد او است و شفاي امراض مندرج در تربت او است و امامان از اولاد اويند ابن عباس گفت گفتم اي رسول خدا چند امامند بعد از تو آن حضرت فرمود بعدد اسباط يعقوب و نقباء بني اسرائيل و حواريين عيسي گفت گفتم چند عدد بودند اسباط و نقباء و حواريين آن حضرت فرمود دوازده بودند و امامان بعد از من دوازده اند اول ايشان علي بن ابيطالب است و بعد از او دو سبط من حسن و حسين وچون منقضي شود مدت امامه حسين پسر او علي و چون بگذرد مدت او پس پسر او محمد و چون بگذرد مدت او پسر پسر او جعفر و چون منقضي شود ايام او پس پسر او موسي و چون بگذرد ايام موسي پس پسر او علي و چون منقضي شود مدت او پس پسر او محمد و چون منقضي شود مدت او پس پسر او علي و چون بگذرد مدت او پس پسر او حسن و چون منقضي شود ايام حسن پس پسر او حجه گفت گفتم اي رسول خدا نامها شنيدم که هرگز نشنيده بودم پيغمبر فرمود که ايشان امامانند بعد از من اگر چه مقهور شوند و امينان علم خدا و معصومانند و نجيبان و برگزيدگانند اي پسر عباس هر کس بيايد در روز قيامه در حالتيکه عارف باشد بحق ايشان من او را دست گرفته ببهشت درآورم اي پسر عباس هر کس انکار کند ايشان را يا رد کند يکي از ايشان را چنان باشد که مرا انکار کرده و رد نموده و هر کس مرا انکار نمايد يا رد کند چنان باشد که خدا را انکار نموده و رد کرده اي پسر عباس زود باشد که مردمان بچپ و راست
[ صفحه 77]
ميل نمايند و هرگاه چنان باشد تو متابعت نماي علي و حزب او را بدرستيکه علي با حق است و حق با علي است و از هم جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بمن وارد کردند اي پسر عباس دوستي علي دوستي منست و دوستي من دوستي خدا است و جنگ کردن با ايشان جنگ کردن با منست و جنگ کردن با من جنگ کردن با خداست و آشتي کردن با ايشان آشتي کردن با منست و آشتي کردن با من آشتي کردن با خدا است بعد از آن پيغمبر صلي الله عليه و آله تلاوت فرمود اين آيه را يريدون ان يطفوا نور الله بفواهم و يابي الله الا ان يتم نوره ولوکره الکافرون.