مسکه 05
خبر دوازدهم نيز روايت کرده از فضاله بن ايوب از ابان بن عثمان از محمد بن مسلم از ابو جعفر عليه السلام که گفت پيغمبر صلي الله عليه و آله باميرالمومنين عليه السلام که من اولايم بمومنان از نفسهاي ايشان بعد از آن تو يا علي اولائي بمومنان از نفسهاي بعد از آن امام حسن اولي است بمومنان ازنفسهايشان بعد از آن امام حسين اولي است بمومنان از نفسهايشان بعد از آن علي بن الحسين اولي است بمومنان از نفسهايشان و بعد از آن محمد بن علي اولي است بمومنان بعد از نفسهايشان و بعد از آن جعفر بن محمد اولي است بمومنان از نفسهايشان و بعد از آن جعفر بن محمد اولي است بمومنان از نفسهايشان و بعد از آن علي بن موسي اولي است بمومنان از نفسهايشان و بعد از آن محمد بن علي اولي است بمومنان از نفسهايشان و بعد از آن علي بن محمد اولي است بمومنان از نفسهايشان و بعد از آن حسن بن علي اولي است بمومنان از نفسهايشان و بعد از آن حجه بن الحسن آنکه منتهي ميشود باو خلافت و وصايه و غائب خواهد شد مدتي دراز بعد از آن ظاهر خواهد شد و زمين را را پر از عدل و داد خواهد کرد آنچنانکه پرشده باشد از ظلم و جور و الحمد لله خبر سيزدهم ايضا روايت کرده از محمد بن حسن واسطي از زفربن هذيل از سليمان بن مهران اعمش از مورق از جابر بن عبدالله انصاري که گفت داخل شد مردي از يهود بمجلس پيغمبر که جندل نام او بود و پدرش جناده نام داشت و از يهود خيبر بود پس گفت يا محمد خبرده ما را از آنکه خداي را نيست و از آنچه نزد خدا نيست و از آنچه آن را نميداند خدا حضرت فرمود آنکه نيست خداي را شريک است و آنچه نيست نزد خدا ظلم است و آنچه نميداند آن را خداوند آنقول شما گروه يهوديانست که ميگوئيد عزير پسر خدا است و الله که خدا کسي را فرزند خود نميداند جندل گفت اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله حقابعد از آن گفت اي رسول خدا من در خواب موسي بنعمران را ديدم که با من گفت اي جندل بدست محمد مسلمان شو و باوصياي بعد از او بگرو و تمسک نماي بايشان و بيزاري جوي از بدکيشان چون خداوند عالميان مرا توفيق داد و
[ صفحه 75]
بخدمت رسانيده و شرف اسلام روزيم گردانيد مرا بر حال اوصياي خود آگاه گردان تا متمسک شوم بايشان آن حضرت فرمود که ايجندل اوصياي من بعد نقباي بني اسرائيلند جندل گفت چنانچه در توريه يافتم نقباي بني اسرائيل دوازده تن بودند آن حضرت فرمودبلي امامان که اوصياي منند بعد از من منحصرند در دوازده تن جندل گفت ايشان همه در يکزمان خواهند بود آن جناب فرمود همه در يکزمان نخواهند بود بلکه يکي بعد از يکي بامر امامه و وصايت قيام خواهند نمود تو درک نخواهي کرد مگر بخدمه سه تن از ايشان جندل گفت پس اسامي ايشان را براي من ذکر فرما فرمود تو درخواهي يافت سيد اوصياء و وارث علم انبياء و پدر ائمه اتقيا علي بن ابيطالب را بعد از من پس از آن دو فرزند او حسن و حسين را پس تمسک نماي بايشان و فريفه نکند تو را جهل جاهلان و چون هنگام ولادت فرزند من علي بن الحسين باشد که سيد و سرور عابدان است که حکم خدا بر تو وارد گردد يعني اجل تو در رسد و آخرين زاد تو از دنيا يک جرعه شير باشد که خواهي نوشيد آن را جندل گفت اي رسول خدا چيست نامهاي اوصياي توکه بعد از علي بن الحسين امامند براي مسلمين پيغمبر فرمود که چون منقضي شود مدت امامه و وصايت علي بن الحسين قائم گردد بامر امامه پسر او محمد که او را باقر لقب باشد و بعد از او پسر او جعفر که ملقب بصادق است و بعد از او پسر او موسي که ملقب بکاظم است و بعد از او پسر او علي که او را رضا گويند و بعد از او پسر او محمد که او را تقي خوانند و ببعد از او پسر او علي که او را نقي گويند و بعد از او پسر او حسن ملقب بزکي بعد از آن غائب گردد از مردمان امامي از ايشان جندل گفت اي رسولل خدا حسن از ايشان غائب گردد فرمود نه وليکن پسر او حجه غائب گردد غيبتي طولاني جندل گفت نام او چه باشد رسول خدا فرمود که نام بردهه نشود تا زمانيکه خداوند او را ظاهر سازد جندل گفت بتحقيق که بشارت داد ما را موسي بتو و اوصياي تو که از ذريه تواند بعد از آن تلاوت فرمود رسول خدا اين آيه را وعدالله الذين امنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم وليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا جندل گفت اي رسول خدا خوف ايشان از چه باشدحضرت فرمود در زمان هر يک از ايشان شيطاني باشد که ايشان را آزار کند و بر ايشان جفا نمايد و چون رخصت دهد خداوند حجه را بيرون آيدو پاک سازد زمين را از ظالمان و پرکند زمين را از عدل و داد آنچنانکه پر شده باشد از ظلم و جور خوشا حال آنانکه در زمان غائب شدن او صابر باشند و خوشا بحال آنها که سالک بحجه و طريقه او باشند و در مودت و محبت او ثابت باشند ايشان آنانند که خداوند در کتاب خود وصف ايشان فرموده الذين يومنون بالغيب و جاي ديگر در کتاب خود در صفت ايشان فرموده اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون جابر گفت بعد از آن جندل بن جناده زيست تا ايام حسين بعد از آن رفت بطرف طائف و در آنجا بيمار شد و در آن بيماري شير طلبيد و جرعه از آن نوشيد و گفت اين عهدي است که رسول خدا فرموده بود که آخرين زاد من از دنيا جرعه از شير باشد و بعد از آن رحلت کرد و در طائف در موضعي که معروفست بکوراء مدفون گرديد.