بازگشت

رفرفه 01


بدانکه يوحنا که از اعاظم حواريين عيسي عليه السلام ونصاري در حق او نهايت اعتقاد دارند و او را يوحناي لا هوتي نامند و صاحب مکاشفات دانند در باب دوازدهم در ذکر روياي زن و اژدها گويد علامتي عظيم در آسمان ظاهر شد زني خورشيد را در بر کرد و ماه زير پايش و بر سرش تاجي از دوازده ستاره 2 و حامل بود از در دزه و عذاب دادن فرياد برمياورد 3 و علامتي ديگر در آسمان پديد آمد که اينک اژدهاي بزرگ سرخ فام که او را هفت سروده شاخ بود و بر سرهايش هفت افسرده مش ثلث کواکب آسمان را کشيده آنها را بر زمين ريخت 4 اژدها پيش اين زن که ميزايد ميايستد تا چون بزايد فرزند او را ببلعد 5 پس زائيد فرزند نرينه را که همه امتهاي زمين را بعصاي آهنين حکمراني خواهد کرد و فرزندش بسوي خدا و تخت او ربوده شد الخ اين ناچيز گويد بعضي از دانشمندان اين مکاشفه را تطبيق بر حضرت ولي عصر و ناموس دهر عجل الله له الفرج و والده ماجده آن بزرگوار نموده چنانکه بعد از اين در اينکتاب مستطاب تطبيق آن دانشمند مفصلا مذکور خواهد شد وليکن صاحب ميزان الموازين آن را تطبيق بر حضرت حسين و والده ماجده اش حضرت صديقه کبري نموده چنانکه در مفاتيح الکنور نقل نموده که جناب اديب فاضل هوشمند صاحب کتاب ميزان الموازين تفسير اين کلمات را باين نحو بيان کرده که عبارت خود او ثبت ميشود و عبارتش اينست تفسير اين کلمات انجيل يعني مکاشفات يوحنا را اگر بتفصيل در اينجا بياوريم ما را از اصل مقصود در اين نامه باز دارد و لازم آيد که مقدمات چندي را که در تفسير اينگونه کلمات بزرگان بکار آيد تمهيد کنيم و اين عبدي بضاعت را گذشته از ملاحظات ديگر فراغت حاصل نيست که از عوارضات دنيويه سخت پريشانم مگرآنکه بنحو اجمال اشارتي بر اهل بشارت توانيم گفت خورشيد و ماه اشارت بر نبوت مطلقه و ولايت مطلقه است آن زن مادر سبط پيغمبر آخر الزمان و قره العين رسالت است و زوج او حضرت مرتضوي است که نخستين سرود از دوازده سرور مبشر در توريه است آن بهترين زنان جهان که صاحبه ولايت کليه کبري بود لباس از نبوت مطلقه داشت زيراکه در مطلع شمس نبوت و ذوالقرنين اهل آنجا را آنچنان ديد که خدا فرمود لم نجعل لهم من دونها سترا بجزاز آفتاب آنها را پوشاکي نيست و نيز آن زن در روزي که نصاري نجران بمباهلت برخواستند در تحت رداي پيغمبري درآمد تا ظاهر نمونه از باطن گردد و گروه نصاري علائم موعوده را در حضرت پيغمبري و اهلبيت پاک او ديدند و کارخود را مقرر بجزيه دادن و اعطاي فدا داشتند آن زن علي ابيها و بعلها و اولادهها و عليها السلام ماه ولايت را در زير پاي داشت و حرکت و سکون و رفتارش بر روي ولايت الهيه بود و نيز حدود ولايت کليه که در سرورهائي وعده داده شده بابراهيم ظاهر شد از عقب او از اولادش بعد از او بود بجهه وضع حمل الم ديده فرياد کرد زيرا که آماده بودن اژدهاي سرخ را براي مضرت رسانيدن بر آن مولود ميديد و مهيا بودن رئيس خونريزي بناحق را بر شهيد کردن او و اولاد و اصحاب او مشاهده ميکرد و وصينا الانسان بولاديه احسانا فحملته امه کرها و وضعته کرها آن انسان حقيقي را که پيغمبر را انسان عين و عين انسان بود خداي وصيت فرموده بود که در حق والدين خود احسان کند و براي اتمام هدايت جهان و نهادن حکم انکسار و خضوع در دلهاي مومنان و شفاعت کردن گناهکاران در راه خداي از مال و جان و عيال و فرزندان و اصحاب و از هر چيزي که داشت گذشته و هرگونه مصيبت و الم را قبول کند و بجهه اين وصيت که احسان بود نام آن مولود را حسين نهاد و در حديث قدس فرمود و مني الاحسان شققت اسم حسين من اسمي و چون آن احسان منسوب بامر خدا و رضاي خدا و در راه خدا شد براي فهمانيدن معني اتحاد فرمودند و مني الاحسان و مطابق آمد به لکن الله رمي و خون مبارک او ثارالله شد آن زن را در بالاي سر از دوازده کوکب تاجي بود که دوازده سرور موعود با اينکه يازده از اولاد او بودند و زمانا مقام ايشان متاخر ودر زير پاي بودي شرفا در بالاي سر او بودند و مانند تا جهاشرف و جمال او بودند وامر غريبي در آسمان ديده شد که اژدهاي بزرگ سرخ رنگ و هفت سر بوده که ده شاخ و هفت تاج داشت و اين اژدها رئيس شرور و مبدء ظلمات است و چنانکه در ميزان نخستين دانستي او را قدرت و سلطنت در مقابل مبدء انوار بتقدير و حکمت خداي داده شده که او را هفت سر در مراتب هفتگانه انسان عطا کردند از مقام عقل تا جسم آن رئيس ظلمات را روس و وجوه پيدا شد و بر آن سرها تاجها که علامه تسلطات او است مقرر گرديد فقط در مقام فواد که بالاتر از مقام عقل است و آيت خداي در وجود انساني است آن رئيس ظلمات را راه نيست و آن مقام مخصوص عباد حقيقي خدا است اينست که بهشت را هشت در است و دو زخرا هفت در آن عبادي ليس لک عليهم سلطان ده شاخ آن رئيس شرور شعبهاي ضلالت او است که در ده قبضه که طينت انساني را از آن مخمر کردند ظاهر گرديد و در اصطلاح اهل حقيقت آن را بقبضات عشر که در طبق نه آسمان و يک زمين است تعبير کنند و اگر بخواهيم در اينجا تفصيل بيانات را بياوريم ميدان سخن بياري خدا وسيع است وليک عذر آن را از برادران روحاني خواستيم دم آن رئيس ظلمات که تعبير از مظاهر شرور و ايادي فتنه هاي او است نجوم آماني را که تعبير از انبياء و اولياء است بر زمين فرو ريخت و ايشان را از مقام برتري بپائين آورد ولي همه ايشان را نتوانستي بکلي مقهود کند زيرا که مقام ايشان بسي بلند است و الحق يعلوا و لا يعلي عليه و العاقبه للمتقين آن رئيس شرور ميدانست که مولودي براي حاکم حق که با شمشير حکم و شريعت خداي را در زمين خواهد نهاد متولد خواهد شد و اگر او سلطنت موروثي ظاهر را نيز مانند باطن بدست گيرد و در



[ صفحه 37]



مسند حکومت آن حاکم مطلق باظهار دين حق و تشييد مباني خداپرستي پردازد آن رئيس شرور مخذول و منکوب خواهد گرديد لهذا همه همت خود را مصروف بر اين داشت و مهيا شد که آن مولود پاک را فرو برد و او را از اينجهان بردارد که خللها در ارکان هدايت جهان آورد و ظلمات و کدورات خود را تا روز موعود و معلوم در جهان جاري سازد آن مولود پاک بوجود آمد و بسوي تخت خدا و بسوي خدا انداخته شد و جبرائيل بحضرت الهش برد و در آغوش قرب خدائي در عرش رحماني او را جاي داد و خداوند او راببعد از شهادت نيز بسوي عرش برد و ظاهر او را در زمين داشت تا آنکه هر که او رازيارت کند خداي را زيارت کرده باشد من زار الحسين بکربلا يوم عرفه فکانما زار الله تعالي في عرشه اينست تفسير کلمات يوحنات که با جمال آورديم اگر آن جيليان بهتر از اين تفسير توانند کرد بيايند بگويند کاش کتب آسماني را از ميان برنميداشتند و تحريف و تغيير در آنها را جايز نميديدند و تبعيت بر رئيس شرور نميکردند و اختلاف را در دين الهي نميانداختند تا آنکه بيانات آسماني و مطالب و معاني را که ارواح را مايه سرور و نعيم بود و دلها را مورث نورانيت و روشنائي ازهر زبان و بهر لغتي بگويند و بشنوند و انس گيرند و همديگر را دانش آموزند و معرفت افزايند و تعارف ورزند و تناکر نياورند و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا.