رفرفه 07
بدانکه بعضي از دانشمندان بيان کرده که مبين اين آيات و موضح دلالات آنها است خوش داشتم که آنها را بعين عبارت او در اينمقام تحفه للناظرين الکرام درج نمايم اشاره اول هر کس که در علائم ظهور حضرت مهدي موعود ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء که بر لسان مبارک حضرت خاتم انبياء و ائمه هدي صلوات الله عليهم اجمعين گذشته تدبر و تفکر نمايد براي او هيچ شک و شبهه نميماند که آنچه را حضرت روح الله عليه السلام فرموده از دلائل آن نور و علائم آن ظهور است و لفظ پسرانشان در لسان مبارک حضرت عيسي استعمال در انسان کامل و حجه خداي شده و دليلي قائم نيست بر اينکه مقصود خود آن حضرتست و اينکه نصاري علائم مذکوره را از علائم نزول حضرت مسيح دانسته اند بهيچ وجه منافاتي با عقيدت ما ندارد چه باتفاق تمامه اهل اسلام برحسب اخبار امه ظهور حضرت مهدي خواهد بود پس تمامه علائم نزول حضرت مسيح علامه ظهور حضرت مهدي ميباشد و بالعکس اشاره دوم آنچه را که حضرت حضرت مسيح فرموده در آنوقت ملائکه خود را فرستاده برگزيدگان خود را از جهات اربعه از انتهاي ارض تا باقصاي فلک فراهم خواهد آورد بعينها در ظهور حضرت مهدي موعود وقائم ال محمد و اجتماع اصحاب آن حضرت در مکه معظمه در يوم الدعوه و يوم البيعه روايت شده در آخر خبر مروي در کفايه الاثراز عبدالعظيم حسني از حضرت امام محمد تقي در اينخصوص فرمايد يجتمع اليه من اصحابه عدد اهل بدر ثلثماته و ثلثه عشر رجلا من اقاصي الارض و ذلک قول الله عز وجل اينما تکونو ايات بکم الله جميعا ان الله علي کل شي ء قدير شيخ طوسي در غيبت روايت کرده از ابو بصير قال سمعت ابا عبدالله يقول کان اميرالمومنين يقول لا يزال الناس ينقصون حتي لا يقال الله فاذا کان ذلک ضرب يعيوب الدين بذنبه فيبعث الله قوما من اطرافها و يجيبون قزعا کفزع الخريف و الله اني لا عرفهم و اعرف اسمائهم و قبائلهم و اسم اميرهم و هم قوم يحملهم الله کيف شاء من القبيله الرجل و الرجلين حتي بلغ نسعه فيتوافون من الافاق ثلثمائه و ثلثه عشر رجلا عده اهل بدرو هو قول الله اينما تکونوا الخ خلاصه خبر آنکه حضرت صادق فرمود همواره امير المومنين فرمودي بر دوام مردم ديندار کم شوند تا زمانيکه ديگر لفظ مبارک الله ازروي حقيقت گفته نشود پس چون چنين شود امر دين رواج گيرد و کار آن قرار يابد و امير دين پديدار گردد و پس برانگيزاند خداي گروهي را از اطراف زمين که مانند پارهاي ابر پائيز از اطراف جمع شده بيکديگر پيوند گيرند سوگند بخداي ميشناسم نامهاي آنها و قبائلي آنها را و نام امير آنها را و آنان گروهي هستند که خداي بهر کيفيت که خواهد ايشان را بسوي ميعاد حمل فرمايد پس سيصد و سيزده نفر بشماره اصحاب بدر از آفاق و رود نمايند و اينست قول خداي تعالي اينما تکونوا الخ يعني هر جاي زمين که باشيد بياورد شما را خداي بدرستيکه خداي بر هر چيز توانا است و اينکه فرموده از انتهاء زمين تا باقصاي فلک فراهيم خواهد آورد نيز مطابق با اصحاب آن حضرتست چه در اخبار بسيار روايت شده که جمعي کثير از ملئکه و نجباء جن در يوم البيعه در مکه حاضر شده با حضرت
[ صفحه 34]
قائم بيعت نمايند بتفصيلي که انشاء الله تعالي بيان خواهد شد و انکار جن و ملک نمودن هر آينه رد بر تمامه شرايع الهيه و ناشي از کفر و زندقه و الحاد است اشاره سيم اينکه حضرت مسيح فرموده آنگاه پسرانشان را ببينيد که با قدرت و جلال عظيمي بر ابرها ميايد مطابق است با آنچه در روايات متبره براي حضرت قائم بيان شده مجلسي عليه الرحمه در رساله که مشتمل بر چهارده حديث است ميفرمايد باسانيد بسيارمنقولست که حقتعالي حضرت ذوالقرنين را مخير کرد ميان ابر ذلول يعني بيصوت و صدا و ابر صعب يعني با صاعقه و رعد و برق ذوالقرنين ابر ذلول را اختيار نمود و ابر با رعد و برق و صاعقه را براي قائم ال محمد ذخيره کرد و حضرت بر آن ابر سوار خواهد شد و بهفت آسمان و هفت زمين خواهد گرديد انتهي در حديث پانزدهم از احاديث معراجيه است که چون خداي انوار امامان دوازه گانه را در شب معراج بحضرت خاتم انبيا ارائه داد فرمود و لاطهرن الارض باخرهم من اعدائي و لا ملکنه مشارق الارض و مغاربها و لاتسخرن له الرياح و لاذللن له الحساب الصعاب الخ هر آينه پاکيزه کنم زمين را بسبب آخرين ايشان از دشمنانم و هر آينه البته او را مالک مشارق و مغارب فرمايم و هر آينه البته بادها را براي او مسخر نمايم و ابرهاي سرکش را براي او رام گردانم بلکه اخبار معتبره وارد است که بعضي از اصحاب حضرت قائم سواربر ابر شده در مکه حاضر شوند و في الغيبه النعماني عن ابي جعفر عليه السلام قال اصحاب القائم ثلثمائه و ثلثه ه عشر رجلا اولاد العجم بعضهم يحمل في السحاب نهار ايعرف باسمه و نسبه و حليته و بعضهم نائم علي فراشه فيري في مکه علي غير ميعاد حضرت باقر عليه السلام فرمود اصحاب حضرت قائم عجل الله سيصد و سيزده مراد از فرزندان عجم ميباشند بعض ايشان که بنام و نسب و شمائل شناخته شوند در روز محمول برابر شده و برخي بر فراش خود خفته پس بدون سابقه وعده در مکه ديده شوند اخبار معتبره ديگر نيز بهمين مضمون وارد استکه انشاء الله در محل خود مذکور خواهد شد اشاره چهارم آنچه حضرت روح الله بنابر مسطور در اناجيل فرموده از آمدن پسرانشان سوار برابر و هم چنين آنچه در خصوص حضرت قائم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و اصحاب آن حضرت در اخبار تصريح شده از سوار شدن بر ابر محمول بر ظاهر است و بهيچ وجه امري داعي بر تاويل کلمات معجز آيات حجج قاطعه الهيه نيست اي بدبختيکه چون از اين قبيل مطالب از مظاهر کليه الهيه بگوش تو رسد بواسطه قصور عقل و فتور دانش خويش فورا بدون تامل و تدبر ياراه حجد و انکار پيش گيري و يا ابواب تاويلات بارده بگشائي اگر يکصد سال قبل ميشنيدي که انساني بسرعه سحاب در فصاي هوا سير ميکند بدون انديشه گيونده را تکذيب و کلمات او را از خرافات ميشمردي حال ببين که چه اندازه از نفوس باقواي حربه بتوسط ابرهاي مصنوعي يعني طيارها و آير پلانها چگونه چندين هزار فرسخ مسافت را در اندک زماني طي ميکنند چه ابر نيست مگر بخاري منجمد متکاثف پس از اينجا بايد دانست که کلمات صادره از نفوس قدسيه ربانيه را بصرف قصور ادراک و تنگي حوصله عقل ناقص خود و استبعادات عاديه نبايد انکار کرد وهم نبايد تاويل بموهومات خويش نمود مگر آنکه برهاني عقلي بر امتناع ظاهر آن قائم شود چه آن نفوس قدسيه الهيه براي دعوت الي الله و هدايت و ارشاد عموم عباد الله مبعوث و مامور گرديدند نه براي اينکه بلغز و معما سخن گفته خلق را دچار حيرت نمايند و در چاه ضلالت اندازند لذا حضرت ائمه هدي عليهم السلام شيعيان خود را تربيت فرموده دستور دادند که چون حديثي از ما بشما برسد که عقل شما بادراک آن نرسد انکار نکنيد و علم آن را بما واگذاريد اشاره پنجم از تتبع در همين اناجيل اريعه معلوم شود که حضرت عيسي علي نبينا و علي اله و عليه السلام بشارت بدو ظهورداده ظهور اول ظهور پيغمبري صاب شريعت ابديه که تعبير از وي بفار قليط نموده و هر چند علامتي براي اينظهور بيان نفرموده ليکن احوال شخص ظاهر و نام او را بطوري بيان فرموده که هيچ منصف را شبهه نماند که مقصود وي حضرت خاتم انبياء محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله بوده در باب چهاردهم انجيل يوحنا بزبان سرياني مسطور است 15 رحمين اتون لي فقد اناي طار 16 انوابعي من اب دمرنيوفار اقليط نتل لکون نهو عمکون لعالم 17 روح دسرور و هود علم مشکاح لم تب بولوت مطول دلو حزاي و لو يدع اتون دن يدعين اتون له دلوت کون عامار و يکون هو ترجميه اين آيات مطابق نسخه فارسيه مطبوعه لندن سنه 15 1887 اگر مرا دوست داريد و صاياي مرا نگاه داريد16 و من از پدر سئوال ميکنم و تسلي دهنده بشما عطا خواهد کرد تا هميشه با شما بماند 17 يعني روح حق که جهان نميتواند او را قبول کند زيرا که او را نميبيند و نميشناسد و اما شما او را ميشناسيد زيرا که با شما ميماند و در شما خواهد بود 29و الان قبل از وقوع بشما گفتم تا وقتيکه واقع گردد ايمان آوريد 30 بعد از اين بسيار بشما نخواهم گفت که رئيس اينجهان ميايد و در من چيزي ندارد باب پانزدهم انجيل يوحنا 26 مادن داتي فارقليظاها و دنا مشذ درنا لکون من لوت اب نانيق هو نشهد علي 27 اوف اتون شهديتون دمن شوراي عالم اتون ترجمه مطابق نسخه مزبوره 26 ليکن چونتسلي دهنده که او رااز جانب پدر نزد شما ميفرستم آيد يعني روح حق که از پدر صادري گردد او بر من شهادت خواهد داد 27 و شما نيز شاهد هستيد زيرا که از ابتداء با من بوده ايد باب شانزدهم انجيل يوحنا 7 اناشرا را امر نالکون دفقه لکون دنا ازل ان کرانا لا ازلنا فارقليطا لا اتي لوث کون ان ازل اي شدد و 8 و مادات هو نکسيو العالم عال حطيثا عال زد يقوثا عال دينا 9 عال حطيثاد لا هيمنن بي 10 عال زديقوثادن دلوث اب ازلنا ولا تو حزيتون لي 11 عال دينادن دارکوناب عالم هانادن 12 هو توسکي ايت لي لي ميمار لکون الا لا مشکحيتون لي محدها 13 شاماداني روحاد شرار اهوند برکون بکل شرار لاکز نملل من رعيان نوش الا کل ديشمع رعيتي داثا نسبرکون مغي اين آيات مطابق نسخه مزبوره 7 و من بشما راست ميگويم که رفتن من براي شما مفيد است که اگر بزوم تسلي دهنده نزد شما نيايد اما اگر بروم او را نزد شما ميفرستم 8 و چون او آيد جهان را بر گناه و عدالت و داوري ملزم خواهد نمود 9 اما بر گناه زيرا که بمن ايمان نمياورند 10 و اما بر عدالت از آن سبب که نزد پدرم ميروم و ديگر مرا نخواهيد ديد 11 و برداوري از آن رو که بروئيس جهان حکم شده است 12 و بسيار چيزهاي ديگر نيز دارم بشما بگويم لکن الان طاقت تحمل آنها را نداريد 13 وليکن چون او يعني روح حق آيد شما را بجميع راستي
[ صفحه 35]
راهنمائي خواهد کرد زيرا که از خود تلکم نميکند بانچه شنيده سخن ميگويد و از امور آينده بشما خبر خواهد داد 15 و مرا تمجيد خواهد نمود زيرا که از آنچه آن من است خواهد گرفت و بشما خبر خواهد داد 16 هر چه از آن پدر است از من است از اين جهه گفتم که از آنچه آن من است ميگيرد و بشما خبر ميدهد اين ناچيز گويد در اين آيات بيان چند امر فرموده اول آمدن فارقليط از جانب خداي بعد از رفتن او بدانکه فارقليط لفظي است سرياني و بمعني پسنديده است که چون بزبان عرب درآيد محمد و احمد گفته خواهد شد و در انجيلي که بلغت عبري و اصل اناجيل است چه زبان قوم حضرت عيسي است و بمفاد و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه حضرت عيسي بدان تکلم فرموده بجاي لفظ فارقليط لفظ منجم که بمعني هادي و راهنما است مرقوم است و در انجيل يوناني تعبير به پارکليت و در لغت لتين که زبان فرنگانست تعبير از آن بپارا کلتم شده است که بمعني واسطه است و علماء نصاري که بلغت عرب ترجمه کرده اند براي اينکه دلالت اينکلمه بر بعثت پيغمبر ديگر خفا پيدا کند بجاي آن لفظ معزي گذارده اند و در ترجمه فارسي هم بمعني تسلي دهنده ترجمه کرده اند وليکن نفعي بحال آنها نخواهد داشت چه ما بنفس اين کلمه استدلال نکنيم بلکه به آيات واضحه الدلالات چنانچه بيايد دوم توقف آمدن فارقليط بر رفتن آن حضرت و اين صريح است در بودن فارقليط از پيغمبران اولواللعزم صاحب شريعت ناسخه که اجتماعش باوي نشايد نه ظهور روح القدس بر حوارتين چنانچه نصاري گويند زيرا که ظهور روح القدس بر نفوس قدسيه و اتصال آنان بروحانيت وي منافاتي با حضور مربي مکمل که واسطه جميع فيوضات است ندارد بلکه حضور او اربط و ادخل است و نه ديگري از انبياء غير اولوالعزم و اولياء چه هيچيک را آمدن موقوف بر رفتن حضرت روح الله نباشد سوم بودن فارقليط صاحب شريعت ابديه که بماند تا دوام عالم و اين نيز دليلي است بر بطلان توهم نصاري چه تجلي روح القدس بر حواريين چنانچه گفته اند جز در قليلي از زمان نبوده پس مراد از ماندن فارقليط تا پايان عالم ماندن احکام و شريعت او است چهارم آگاه نمودن فارقليط بر گناه بودن ايمان نياوردن بدو و بروايتيکه آن حضرت بمفاد و رافعک الي و مطهرک من الذين کفروا بملاء اعلي صعود نموده و برداوري پنجم خبر دادن وي اموري را که مردم زمان آن حضرت را طاقت تحمل آنها نبوده و راهنمائي او بجميع راستي ششم تکلم نکردن فارقليط است از پيش خويش و از جانب خداي سخن گفتن او است مطابق مضمون و ما ينطق عن الهوي ان هو الاوحي يوحي هفتم تمجيد نمودن فراقليط است مر او را و شهادت دادن فارقليط است بر عبوديت و رسالت و روح الله بودن او و تنزهش از اقوال و عقايد افراطيه و تفريطيه يهود و نصاري هشتم بودن فارقليط است رئيس جهان و سيد انس و جان و خلاصه عالم امکان انطباق امور هشتگانه بر حضرت خاتم انبيا بدرجه ظاهر و هويدا است که نزد ارباب انصاف مستغني از ايضاح و بيانست پس معلوم شد ه فارقليط را مهدي موعود دانستن و عبارات منقوله از انجيل يوحنا را بشارت ظهور آن حضرت پنداشتن چنانچه از ابن ابي جمهور احسائي در کتاب مجلي واقع شده و هم اشتباه است ظهور دوم همان است که در اناجيل ثلثه تصريح شده بعد از پيدا شدن علائم غريبه عجيبه در آسمان و زمين واقع خواهد شد از تاريک شدن آفتاب و ماه و فرو ريختن ستارگان و تزلزل قواي فلکيه و وقوع زلزلهاي عظيم و قحطيها و وباها و جنگهاي سخت و خونريزي بسيار گرفتاري تمام مردم و نوحه گري آنان و پديد شدن وقايع هولناک و اضطراب درياها که تمامه اين امور بر حسب اخبار کثيره معتبره در لسان مبارک حضرت خاتم انبيا و ائمه هدي از علائم ظهور و طلائع طلوع نير اعظم فلک وجود جمال بيمثال حضرت قائم ال محمد و مهدي موعود ارواحنا لتراب مقدمه الفداء از سترات غيب بعرصه شهود شمرده شده کسانيکه نفوس کليه الهيه را نفس واحده و مصدق يکديگر شناسند چون در کلمات عيسويه و اخبار محمديه نگران شوند بخوبي خواهند دانست که علائم مسطوره آثار تابش يک نور و علائم مزبوره نمايش يک ظهور است چون در دوره محمديه که بصريح کلام عيسوي دوره کشف غطا و رفع خفاء و ظهور خباياي امور و بروز خفاياي دهور است بنحو اتم و اکمل توضيح و تعيين گرديد که ظاهر باينظهور حضرت مهدي و قائم ال محمد است پس متعين است که مراد حضرت عيسوي نيز ظهور همان نور است اشاره ششم کلام حضرت عيسي در انجيل مرقس 34 مثل کسيکه بسفر بعيدي رفته خانه خود را واگذارد و ملازمان خود را بر آن گماشته هر يکي را بشغلي اختيار فموده و براي هر طبقه از طبقات شيعه شغلي خاص مقرر فرموده علماء عاملين و فقهاء راشدين را منصب نبابت عامه عنايت فرموده آنان را به بيان احکام الهيه و نشر معارف ربانيه مامور داشت و بحفظ حدود سبحانيه و حراست شريعت حقه برگماشت و عوام از شيعه را بحکم و اما اللحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليکم و انا حجه الله بمتابعت ايشان دستور گذاشت و همگي را امر بانتظار ظهور نمود و ظهور خود را بمشيت کامله الهيه موکول فرمود و بنص توقيع منيع و اما ظهور الفرج فانه الي الله تعالي و کذب الوقاتون وقت معين کنندگان را تکذيب نمود و تمامه شيعه را بتقوي و پرهيزگاري و فرمانبرداري حضرت باري عزت اسمائه وصيت کرد و باداء حقوق اخوان و تحصيل رضاي حضرت ملک منان جلت الائه نصيحت داشت در حقيقت مصداقي از براي کلمات عيسويه جز حضرت حجه بن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداء نبوده و نيست ان في ذلک لايات لقوم يعقلون اشاره هفتم فرمايش حضرت عيسي در انجيل لوقا بعد از پرسش از نزديک شدن اين وقايع 18 احتياط کنيد که گمراه نشويد زيرا که بسا بنام من آمده خواهند گفت که من هستم و آنوقت نزديک است پس از عقب ايشان مرويد دلالت دارد که قريب بوقوع حوادث مزبوره اشخاصي پيدا شده بدووغ دعوت نبوت و مسيحيت نمايند و اين معني مطابق است با کلام معجز نظام حضرت خاتم انبيا مروي در صحيح مسلم ان بين يدي الساعه کذابين فاحذروهم و بنابر آنچه بعض معاصرين نوشته اند در اين عصر چهار نفر دروغگوي دعوي نبوت و مسيحيت دارند که از جمله آنها عباس بن ميرزا حسينعلي است
[ صفحه 36]
و اين بشارتي است عظمي لب تشنگان وادي هجر آن را بقرب بنوع ينبوع حيات و نويدي است روح فرابستگان زنجير ظلم و جفا را بنزديکي ظهور سلطنت عادلانه کبري و دولت حقه عليا اميد که اين شب پژهاي کور و خفا فيش بي نور اعني انبياء کذبه و مسيحان دروغ گوي بيشتر و بيشتر بازيگر ميدان شوند تا کلمات مظاهر الهيه راست آمده آن مهر درخشنده و خورشيد تابنده زودتر از وراء سترات غيب جمال دل آراي بنمايد و ابواب فرح و شادي بر چهره افسرده جهان و جهانيان بگشايد بگذرد اين روزگار تلخ تراز زهر بار دگر روزگار چون شکر آيد انتهي الخبر.