بازگشت

رفرفه 14


در بشارات ظهور موفور السرور حضرت بقيه الله است در کتاب حورل نبي در الزام الناصب از حسام الشيعه نقل نموده که در فصل دويم از کتاب محوول پيغمبر است از بشارات ظهور آن بزرگوار چيزيکه ترجمه آن اين استکه بلند نمائيد صوت خود را در کوه مقدس زيرا که آمده است روز صاحب و نزديک شده است روز ظلمه و روزيکه



[ صفحه 27]



تموج در هوا پيدا شود و روزيکه عجه ها و باران در آن باشد و در آن روز منتشر ميشوند بسياري از امه و شجاعانيکه مثل آنان در اولين نبوده و مثل ايشان در آخرين نخواهد آمد آن امه و شجاعان در کوهها پراکنده شوند و در بين چشمهاي ايشان آتش سوزنده باشد و از عقب ايشان آتش برافروخته صاحب شفير و شهيق باشد و ميباشد در پيش روي صاحب عليه السلم زمين مثل باغهاي سبز و خرم و از عقب سر او زمين بي آب وعلف و قادر نيست احدي که او را منهزم نمايد و پا بزمين ميزنند لشکريان او مثل پازدن اسب قوي بسرعه رونده و صداهاي ايشان شنيده ميشود مثل صداي لشکريان عظمي که از قلل جبال صدا را بلند کنند و ايشان مثل آتش سوزنده اند از براي خش و خاشاک و ايشان مستعد از براي حربند در پيش روي صاحب مثل امه قويه و شجعان عليه و مبتلي ميشوند ببغض او امتها و سياه ميشود بواسطه او صورتها و امه صاحب مثل شجعان رکوض نموده و بديوارها بالا روند راه خود را گرفته و نصب عين خود قرار داده اند و از آن تجاوز نمينمايند روز صاحب روزي است فرار مينمايد برادر از برادر خود و آن را نجات نمي دهد ممتزلزل ميشود بان زمينها و متحرک ميگردد بان آسمانها و نيزه و مظلم ميشوند بان آفتاب و ماه تا آنکه ميگويد پس صيحه ميزند صاحب در مقابل لشکر خود زيرا که ايشان بسيارند و ايشان شجاعانند و ايشان مطيعان امر او پس روز صاحب روز عظيم هولناکي است و کيست که طاقت بياورد شدائد آن روز را تمام شد ترجمه آنچه در کتاب حورل بني است پس از آن گفته استکه نصاري اين آيات را برهان بر خاتمت مسيح گرفته اند با اينکه نقل نشده است از مسيح ظهور صوتيکه ممتاز باشد در نزد تولد و يا در وقت بعثت آن هرگز و باتفاق جميع نصاري امه مسيح زياد نبودند و همچنين شجاع و ممتاز نبودند و داراي علائم مذکوره ديگر نبودند و چنانچه نصاري ازاسفار آن جيليله استظهار نموده اند حضرت مسيح هميشه در بدر و منهزم از يهود بوده و مختفي از آنان بوده در بيابانها و صحراها و چونکه ظاهر است در اين آيات از اشاره بسوي لقب صاحب که مخصوص بحضرت حجه است با سائر علائم ديگر که مسطوره در کلام و مذکوره در مقامند پس مخفي نماند بر هيچ صاحب عقلي که اين آيات منطبق بر حضرت بقيه الله اند نه بر مسيح و او استکه منادي ندا ميکند در وقت ظهور او در نزد طلوع آفتاب در نزد قرص آن بصوتي جلي که ميشنوند آن صوت را اهل آسمانها و زمينها پس ميشمارد نسب شريف خود را ابا عن اب تا جد بزرگوارش حضرت حسين بن علي عليهما السلام و مراد از يوم ظلمه و يوم تموج هوا و عجاج و مطر و ريح اشاره بسوي اتيان آن سرور بعد از ظهورش بمدينه منوره و امتحان نمودن آن سرور مردم را بجبت وطاغوت و بيرون آوردن آنها را از قبرهاي آنان و امر نمودن مردم را به بيزاري جستن از آنها و وعده عذابدادن بکسانيکه از آنها بتري نجويند پس اباء مينمايند محبين وشيعيان آنها از بيزاري جستن از آنها پس امر ميفرمايد صاحب عليه السلام باد سياهي را که ميوزد و تمامه آنها را هلاک مينمايد و عدد امه و اصحابش ميباشد سيصد و سيزده نفر که همگي از اتقياء باشند و ميباشد در آن زمان رجوع شيعيان خاص يعني بسوي دنيا و خروج سيد حسني با گروهي بسيار و نزول عيسي و اصحاب کهف و رجوع انبياء و اوصياء بدارد دنيا و ميباشد معاونه جمع کثيري از براي آن حضرت از ملائکه و شجاعان و اين مطابق است با حديث وارد بر اينکه عطا کرده ميشود در اين روز از براي هر يک از شيعه قوه چهل مرد شجاع و قلبهاي آنان قوي تر از آهن است و اگر بخواهند همانا از جاي ميکنند کوههاي بلند بر زمين فرو رفته را و ترسي و بيمي در دل آنها نيست و مائل بسوي قتال اعدائند و ميگويند دشمنان را کوبيدني و پراکنده ميسازند آنها را در کوهها پراکنده گردني و هرگاه که صاحب با لشکيان خود طواف و گردش نمايند عالم را باقي نميماند در روي زمين از کافرين دياري و اگر کافري پناه ببرد بدرختي يا در زير سنگي پس آن درخت و سنگ فرياد ميزنند صاحب را که اين دشمن خدا در اينجا است و بمن پناه آورده و در نزد من پنهان شده پس او را بگيريد و بکشيد و مراد بقول او که فرمود نار محرقه و نار موقده اينست که مخالف و طاغي از طاعه صاحب مبتلي ميشود باتش سوزنده از جلو رو و يا از عقب سر خود بکشته شدنش و مراد از قولش که فرموده در پيشروي او بستانهاي سبز است اشاره است بسوي آنچه واردشده است در وصف او و زمان ظهورش از اينکه خداوند عز و جل نازل ميفرمايد در آن هنگام برکات خود را از آسمان بنحويکه هر درختي در آنوقت ثمر و بر ميدهد آنچه که خداوند بخواهد و شاخهاي آن از بسياري ميوه بشکستن ميرسد و ميوه تابستاني در زمستان و زمستاني در تابستان يافت ميشود و ميبارد آسمان رحمت خود را بر عالمين آن رحمتي که از روز سفيفه و غصب خلافه اميرالمومنين عليه السلام از مردم قطع شده است پس اگر کسي از عراق بيرون آمده و بسوي شام برود نميگذارد قدم خود را و برنميدارد مگر بر گياه و علف چنانچه در فصل نهم از کتاب امس پيغمبر نيز تصريح باين شده که بدرستيکه کوهها از آنها روغن قطره قطره خارج ميشود و جاري ميگردد بمثل نهر و جاري ميشود از خانه صاحب چشمه آب شيرين و مراد از خانه آنسرور مسجد کوفه است و بتحقيق که در حديث وارد شده استکه چشمهاي جاريه در آنوقت از مسجد کوفه چهار است چشمه روغن و چشمه شير و چشمه آب طهور و چشمه از آب و مراد از قول او که فرمود که از عقب آن زمين بي آب و آباداني است اشاره است بسوي آنهدام عالم و عمارات آن و مراد از آنکه خود و لشکريانش زمين را رکض مينمايند مثل رکض خيل اشاره است بسوي پيچيدن زمين از براي او و لشکرش و مسافه بعيده را طي نمودن باسرع وقت و مراد از رکض لشکريانش بمثل شجاعان و بالا رفتن ايشان بر ديوارها نيز طي الارض لشکريان او است و مراد از ايتلاء امم بغضب او فرو رفتن آنها است در زمين بواسطه مخالفت نمودنشان صاحب را مثل سفياني و لشکريانش که سيصد هزار نفراند و مثل خسف واقع در خراسان و خرابي بيشتري از بلدان در زمان ظهور او هر صاحب راهي راه خود را گرفته ميرود و کسي کسيرا اذيه نمينمايد و اين اشاره است بسوي حديثي که وارد شده در وصف زمان او که قلوب مردم در آن زمان تصفيه ميشود از حقد و حسد وعدوان و گوسفند با گرگ در يک چراگاه جمع ميشوند و زن با زنيه خود بيرون ميايد از عراق بجانب شام در حالتيکه تنها است و متعرض نميشود او را احدي و اذيت نمينمايد او را درنده و مراد بحر که آسمان حرکت ملائکه است در آن بجهه نصرت آن جناب و مراد از ظلمت آفتاب و ماه ظلمت آنها است بر خلاف عادت که ماه در آخر ماه رمضان منخسف ميشود و آفتاب در نيمه آن منکسف ميشود و مراد از صيحه صاحب در مقابل لشکرش اشاره است بسوي کثرت لشکر آن حضرت و کمال شجاعه ايشان و نهايه اطاعه آنان از براي آن جناب و روز ظهور آن بزرگوار نيز روزي عظيم و هولناک است که مخالفين آن سرور تاب ديدن شدائد و صحن آن روز را ندارند و اين ظاهر است از براي کسيکه في الجمله تتبع نموده باشد از اخبار وارده



[ صفحه 28]



در حاللات و ايام ظهور آن جناب.