بازگشت

رفرفه 02


پاراش لخ لخا فصل (17) آيه (18) و يومر --- گفت ابراهام --- ابراهيم آل هام --- مران اليهم --- خداي لو ييشماعيل --- کاش اسمعيل يحيي --- زنده بماند لفانيخا --- بحضور تو و يومر اليهم --- و گفت خداي بال سارا --- اما ساره ايشخا --- زن تو يولدت --- بزايد لخابن --- براي تو پسر و قارثات --- و بخوان شمو --- نامش را بسحيق --- اسحق و همقوني --- ثابت کنم ات --- مر بريتي--- شرط خود اتو --- او را لبريت --- بشرط عولام --- عالم و لزرعوا --- و بذريه او حراو --- بعد از او و ليشماعيل --- و براي اسمعيل شمعيتخا --- شنيدم تو را هنيه --- اينک برختي --- برکت دهم او تو را --- او را و هفرتي --- و صاحب ثمره کنم او توا --- او را و هربيتي --- و بسيار کنم بمود --- بنهايه مويد --- نهايه شيم عاسا --- دوازده و نسيم --- بزرگ يوليد --- برايد و نتيتوا ---- بدهم العوي --- او را بقوم کادول --- بزرگ وات --- و مر بريتي --- شرط خود اقيم --- برپا آت --- بردارم بسحيق --- اسحق را اشر --- که مزايد تلد --- براي لخاسار --- تو ساره الموعد هزه --- در موعد بشاناها --- سال احرت --- ديگر ترجمه اين آيات مطابق نسخه فارسيه مطبوعه سند 1912 مسيحي و ابراهيم بخدا گفت کاش که اسمعيل در حضور توزيست کند خدا گفت بتحقيق زوجه ات ساره براي تو پسري خواهد زائيد و او را اسحق نام بنه و عهد خود را ياوي استوار خواهم ساخت تا باذريت او بعد از او عهدا بدي باشد و اما در خصوص اسمعيل تو را اجابت فرمودم اينک او را برکت داده با زور گردانم دوازده رئيس از وي پديد آيند و امتي عظيم از وي بوجود آورم ليکن عهد خود را با اسحق استوار خواهم ساخت که ساره او را بدينوقت در سال آينده براي تو خواهدزائيد خلاصه اين آيات آنست که بعد از بشارت دادن خداي تعالي بحضرت ابراهيم تولد اسحق را و اينکه او پادشاه خواهد شد و قومها از او بيرون خواهد آمد و پادشاهان از نسل او پديدار کردند که مراد پيغمبران ميباشند حضرت ابراهيم دعا کرد براي اسمعيل و زندگي جاويد براي او طلبيد خداي تعالي فرمود ما که خداونديم شرطيکه با اسحق و ذريه او کرده ايم در زمان طويل بسر بريم ودعاي تو را در حق اسمعيل شنيديم و اجابت فرموديم اينک برکت داديم او را و برومند گردانم و بسيار کنم بمومود و دوازده بزرگ که از او تولد يابد بلا شبهه مقصود از دوازده بزرگ اولاد بلاواسطه اسمعيل نيستند چه باعتراف يهود آنها نه بزرگي ظاهري داشتند که سلطنت ظاهريه باشدو نه بزرگي معنوي که نبوت و يا امامت باشد پس مقصود دوازده امام ميباشند که از نسل حضرت اسمعيل و سلطنت الهيه تا قيام قيامه در قائم ايشانست و اينکه خداي تعالي اظهار عنايت خود را باسحق مقدم داشت براي همين است که اول نبوت و امامت رادر خاندان اسحق مقرر فرمود و بعد در دو زمان



[ صفحه 19]



اسمعيل که جاويد بماند و تا قيامت در اين خاندان بيايد پس اين قرنيه استکه مراد بلفظ عولام که در خصوص شرط خداي نسبت بذريه اسحق استعمال شده زمان طويلست و اما لفظ مود مود که در چند موضع از پاراش لخ لخا در مقام وعده کثرت نسل و بسياري ذريت باسمعيل مذکور شده بمعني نهايه النهايه که ترجمه آن بعربي غايه الغايه است تفسير شده و هم بمعني جاويد و بعضي گفته اند که مراد از اين لفظ محمد ميباشد تغييرات در لغت عربي بسيار است چنانچه ابراهيم را ابرام و ابراهام گويند پس بنابراين معني عبارت توريه اين ميشود که من اسمعيل را برکت دهم برومند فرمايم و ذريه او را بسيار کنم بمحمد و دوادزه بزرگ که از او متولد شوند و بلا شبهه بر حسب آيه کريمه الذي يجدونه مکتوبا عندهم في التوريه و الانجيل اسم مبارک حضرت خاتم انبيا در توريه و انجيل مذکور است و چنان مينمايد که لفظ مود مود که گاهي مادماد مينويسند اسم مبارک محمد باشد و اين آيات رد است بر يهود عنود که بزرگي را منحصر در اولاد اسحق ميدانند و نيز اسمعيل را در نظر عنايت حضرت حق و جناب ابراهيم بيقدر و ذليل ميشمارند.