بازگشت

رفرفه 01


بدانکه دليل ما بر موجود بودن اين بشارت عظمي در توريه چهار چيز است اول قول خداي تعالي و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر الخ بهمان بياني که در تفسير قمي بيايد بعلاوه آنکه اطلاق ذکر بر توريه در قران مجيد بسيار شده دوم قول رسول خدا صلي الله عليه و آله الا انه قد بشريه من سلف بين يديه چنانچه گذشت سوم احاديث مرويه در اينباب مثل حديثيکه نعماني در غيبت روايه کرده بسند متصل از سالم اشل گفت شنيدم حضرت ابو جعفر محمد بن علي الباقر عليهما السلام را که ميفرمود نگران شد موسي بن عمران در سفر اول توريه آنچه را که عطا کرده شود قائم آل محمد صلي الله عليه و آله موسي عرض کرد اي پروردگار من قرارده مرا قائم ال محمد پس خطاب در رسيد بدرستيکه او از ذريت احمد است و ديگري را اين دولت در کنار نيايد آنگاه نظر کرد در سفر ثاني پس يافت مثل آنچه را که در سفر اول يافته بود از جلال و جبروتيکه خدا بحضرت قائم عجل الله فرجه عطا ميفرمايد نيز همان تمنا نموده همان جواب شنيد آنگاه نظر فرمود در سفر سوم پس ديد مانند آنچه را که در آن دو سفر ديده بود باز همان استدعا کرده همان جواب شنيد و نيز دلالت دارد حديث ديگر نعماني که گويد قرائت کرد بر من عبدالحکيم الخ چنانچه عن قريب انشاء الله مذکور خواهد گرديد و نيز دلالت دارد خبر ابن عياش که در مقتضب روايت نموده از عبدالله عمر چنانچه عنقريب نيز مذکور خواهد شد چهارم بعض آياتيکه در توريه رابحه موجوده مسطور است و از آنها استفاده اين بشاره عظمي توان نمود و ما چند مورد را ذکر ميکنيم سفر تکوين فصل شانزدهم آيه (9) و يومرلاه --- و گفت باو ملئخ --- فرتبته ادوناي --- خداي شوبي الي --- باز کرد بر کبير نح --- خاتمت و هتيعتي --- و منقاد شو تهت --- زير بادها --- دست او و يومرلاه --- و گفت باو ملئخ --- فرشته ادوناي --- خداي هرباه --- بسيار اربه ات --- بسيار ميکنم مر زر غح --- ذريه تو و لا يساتر --- و نبايد شمرده مروب --- از بسياري و يومر --- و گفت لاه --- باو ملئيخ --- فرشته ادوناي --- خداي هنساخ --- اينک تو هاراه --- حامله و يولدت --- و ميزائي بن --- پسري بقارات --- بخوان شمو --- نامشرا يپشماعل --- اسمعيل کي شامع --- که شنيد ادوناي --- خداي ال --- بر علاني--- زجر تو و هو --- و او بهيه --- باشد پرء --- بهره من ارام --- دادم بادو --- دست او بکول --- بهمه و يد کل --- و دست همه بود عل --- باو و بالاي ين --- حضور کل --- همه اهاو --- برادرانش ييشکن --- ساکن خواهد شد بدانکه آنکس که فرشته باوي سخن گويد و دلداريش دهد هاجر مادر حضرت اسمعيل است که از ساره گريخته در بيابان بر سر چشمه ابي نشسته بود که فرشته خداي بر او ظاهر شده ويرا ببازگشت امر نمود و مژده بزرگ و بشارت عظمي را ارزاني داشت و شاهدمقصود فقره اخير است که ميفرمايد دادم دست او بهمه و دست همه باو زيرا که عدم ذکر مضاف اليه کل دلالت دارد بر اينکه مقصود کل اهل عالم است و مقصود از اينکلام چنانچه بعضي از مترجمين توريه ترجمه کرده اند اينست که بر همه مسلط و همه بوي محتاج خواهند بود و باتفاق ارباب ملل اينوعده نسبت باسمعيل و اولاد اسمعيل هنوز تحقق نياففته و نخواهد يافت مگر در شخص موعود منتظريکه هنوز نيامده و باتفاق يهود و نصاري براي او در زمان ظهور او و فقط اين سلطه عامه تامه بر کل اهل عالم پيدا خواهد شد و اين از توريه حجه است بر يهود و نصاري که موعود منتظر را از بني اسرائيل دانند نه از اولاد اسمعيل زيرا که با تسليم عدم تعدد آنشخص موعود خلف وعده الهي نسبت باسمعيل لازم آيد و لن يخلف الله وعده.