بازگشت

رفرفه 01


ابن طاوس در کتاب اقبال صحيفه آدم را موافق روايت حارثه بن ائال که از بزرگان علماء نصاري و اوصياء حضرت عيسي است بعبارت عربي نقل نموده و ما محل مقصود را نقل کنيم حاصل آنکه چون آدم نور مقدس محمدي را مشاهده نمود که شعاعش عالم ملک ملکوت را فرو گرفته و انوار ائمه هدي و صديقه کبري را نگران شده که بر گرد آن نور برآمده و ازروي استمداد کنند از مشاهده آن انوار قاهره الهيه منبهر و حيران گرديد و قال يا عالم الغيوب يا غافر الذنوب يا ذالقدره القاهره و المشيه الغالبه من هذا الخلق السعيد الذي کرمت و رفعت علي العالمين و من هذه الانوار المشيفه المکتفه له فاوحي الله عز و جل اليه يا آدم هذا و هولاء و سيلتک و رسيله من اسعدت من خلقي هولاء السابقون المقربون الشافعون المشفعون و هذا احمد سيدهم و سيد بريني آخرته لعلمي و اشتققت اسمه من اسمي فانا المحمود و هذا محمد و هذا اضنوه و وصيه ازربه به و جعلت برکاتي و تطهيري في عقبه و هذه سيده امائي و البقيه في علمي من احد نبيتي و هذان السبطان الخلفان لهم و هذه الاعيان الصادق نورها انوارهم بقيه منهم الا ان کلا اصطفيت و طهرت و علي کل بارکت و ترحمت فکلا بعلمي جعلت قدره عبادي و نور بلادي و نظر فاذا شبح في آخرهم يزهزفي ذلک الصفح کما يزهر کوکب الصبح لاهل الدنيا فقال الله تبارک و تعالي يا آدم بعبدي هذا السعيد افک من عبادي الاغلال واضع عنهم الاصاروا املاء ارضي حنانا ورافه و عدلا کما ملئت من قبله قسوه وجود گفت اي داننده هر نهان و امر زنده گناهان اي دارنده توانائي و کننده آنچه خواهي کيست اين آفريده سعادتمند که گراميش داشته و بر تمام آفريدگان علم جلالش برافراشته کيستند اين نورهاي درخشنده که گردش بر آمده اند و دور او را احاطه کرده اند وحي الهي در رسيد اي آدم اين انوار وسيله تو و وسيله سعادتمندان بندگان من باشند ايشانند که در ميدان بندگي من از همه پيشي گرفته اند و نزديکي بمن يافته اند و شفاعه کنندگان بندگان منند که شفاعتشان بپذيرم و اين احمد بزرگ ايشان است او را برگزيدم و اسم او را از اسم خود بيرون آوردم منم محمود و او است محمد و آن ديگر برادر و وصي او است برکات خود را باولاد او عطا کردم و اين خواتون کنيزان منست که از احمد باقي ماند و نسل احمد از او است و اين دو سبط و جانشين احمد باشند و اين دوات مقدسه که نورشان عالم را فرا گرفته انوار بقيه از نسل احمد است اي آدم همه ايشان را برگزيدم و پاکيزه گردانيدم و برکات دادم همه ايشان را بعلم خود پيشرو و عباد و روشني بلاد گردانيدم پس آدم نگريست در آخر آن انوار نور را نيز که در ميان آن انوار مانند ستاره صبح براي اهل دنيا ميدرخشيد پرسيد پروردگار اين کيست خداي تعالي بفرمود اي آدم باين بنده سعادتمند خود زنجيرهاي گران از گردن بندگان خود بردارم و بارهاي سنگين از پشت آنان فرو گذارم و بوجود و ظهور او توده خاک را از انوار رافت و رحمت و عدالت



[ صفحه 17]



تابناک گردانم چنانچه پيش از ظهور او از بيرحمي و ظلم و فساد پرشده باشد.