رفرفه 10
در کفايه الاثر روايت کرده از ابوالمفضل و او به پنج طريق روايت کرده از عايشه گفت ما را صفه و يا غرفه بودي که حضرت رسول خداي چون اراده ملاقات جبرئيل فرمودي بدانجا تشريف بردي يکمرتبه رسول خداي در آنمکان با جبرئيل ملاقات داشت مرا امر فرموده بود که نگذارم کسي آنجا رود پس حسين بن علي آمد بدانمکان رفت و ما ندانستيم تا ممانعت کنيم پس جبرئيل پرسيد اين کيست رسول خداي فرمود پسر منست پس پيغمبر حسين را گرفته بر دامن نشانيد جبرئيل گفت اما انه سيقتل زود باشد که اين حسين کشته شود رسول خداي فرمود کيست کننده او عرض کرد امه تو خواهد بود رسول خداي فرمود آيا امت من حسين را ميکشند گفت آري و
[ صفحه 16]
اگر بخواهي تو را آگهي دهم از زمينيکه در آن کشته شود پس جبرئيل بسوي طف که در عراقست اشارت نموده و از آنجا خاکي سرخ برگرفت و برسول خدا ارائه داد و عرض کرد اين از خاک مصرع حسين است پس رسول خداي بگريست جبرئيل عرض کرد (فسوف ينتقم الله منکم بقائمکم اهل البيت فقال رسول الله حبيبي جبرئيل و من قائمنا اهل البيت قال هو التاسع من ولد الحسين کذا اخبرني ربي جل لجلاله انه سيخلق من صلب الحسين ولد اوسماه عنده عليا خاضع لله خاشع ثم يخرج من صلبه ابنه محمدا و سماه عنده عباد ساجد لله و يخرج من صلب محمد ابنه و سماه عنده جعفر ناطق عن الله صادق عن حرم الله و يخرج من صلبه ابنه و سماه عنده عليا المکتفي بالله و الولي لله ثم يخرج من صلبه ابنه و سماه حسنا مومن بالله مرشد الي الله و يخرج من صلبه کلمه الحق الله علي يريته له غيبه طويله يظهر الله تعالي به الاسلام و اهله و يخف به الکفرو اهله پس زود باشد که خداي انتقام کشد از خون حسين بقائم شما اهلبيت عرض کرد اونهمين از فرزندان حسين است چنين خبر داده مرا پروردگار من که بزودي خلق فرمايد از صلب حسين فرزندي را که خود او را علي ناميده و او خاضع و خاشع است از براي خداي بعد از آن بيرون آرد از صلب علي پسر او را که نام او را نزد خود محمد گذاردو او عبادت کننده و سجده کننده است از براي خداي بعد از آن بيرون آرد از صلب محمد پس او را و ناميده است او را نزد خود جعفر که گوياي از خداي و صادق در دين خدا است بعد از آن بيرون آرد از صلب او پسرش را و ناميده او را نزد خود موسي که وائق است بخداي و دوست دارنده در راه خدا است و بيرون آرد خداي از صلب او پسرش را و ناميده او را نزد خود علي که راضي است بخداي و دعوت کننده بسوي خداي عز و جل است و بيرون آرد از صلب او پسرش را ناميده او را نزد خود محمد که ترغيب کننده در خداي و دفع کننده از حرم خدا است و بيرون آرد از صلب او پسرش را و ناميده او را نزد خود حسن که مومن بخداي و ارشاد کننده بسوي خدا است و بيرون آرد از صلب اوکلمه حق و لسان اصدق و آشکار کننده حق را که حجه خدا است بر آفريدگان او از براي او است پنهان شدني دراز آشکار کند خداي بسبب او اسلام و اهل اسلام را و هلاک گرداند بظهور وي کفر و اهل کفر را محمد بن ابراهيم که راوي خبر است از ابو سلمه گفته ابو سلمه مرا گفت من داخل شدم بر عايشه در حالتيکه اندوهناک بود گفتم يا ام المومنين سبب حزن تو چيست گفت پيغمبر مفقود شده و عداوتها آشکار گشت بعد از آن به جاريه که سمره نام داشت گفت کتاب را بياورد کتابي آورده بوي داد پس آن را گشوده زماني دراز در آن نگريست آنگاه گفت صدق رسول الله راست فرموده رسول خداي گفتم اي ام المومنين رسول خداي چه فرموده گفت خبرها و قصه هائيست که رسول خداي خبر داده و من نوشته ام گفتم چرا حديث نميکني مرا بچيزي که از رسول خداي شنيده گفت آري حديث کرد مرا رسول خداي قال من احسن فيما بقي من عمره غفرالله لما مضي وما بقي و من اساء فيما بقي من عمره اخذ فيما مضي و فيما بقي فرمود هر کس عمل نيک بجا آرد در آنچه از عمرش باقي مانده خداي گناه گذشته و آينده او را بيامرزد و هر کس بد کرداري در باقي مانده از زندگانيش نمايد گرفته شود در آنچه گذشته و آنچه باقي مانده آنگاه من گفتم اي ام المومنين آيا پيغمبر هيچ شما را آگهي داده که چند نفر خلفاء او باشند پس کتاب را بر هم گذارده گفت آري آنگاه کتاب را گشود و گفت ما را صفه و يا غرفه بود تا آخر آنچه مسطور گرديد پس من بياض بيرون آورده آنچه را که گفت نوشتم و بمن سپرد که کتمان کنم تا او زنده است چون عايشه از دنيارفت علي عليه السلام مرا خوانده فرمود بمن بنمايان آن خبري را که عايشه بر تو املا نمود عرض کردم کدام خبر فرمود آن خبريکه در او نامهاي اوصباء بعد از من است پس بيرون آورده بنظر مبارکش رسانيد.