بازگشت

رفرفه 07


حديث ديگر صدوق در کمال الدين روايت کرده از ابن عباس از رسول خداي خبر مفصلي را در معراج که مشتمل است بر مناقب عظيمه امير المومنين و بيان بسياري از علائم ظهور حضرت ولي عصر ارواحنا فداه ما محل جاجت راذکر ميکنيم قوله تعالي و اعطيتک ان اخرج من صلبه يعني عليا احد عشر مهديا کلهم من ذريتک من الکبر البتول و آخر رجل منهم يصلي خلفه عيسي بن مريم يملاء الارض عدلا کما ملئت ظلما وجودا انجي به من الهلکه و اهدي به من الضلاله و ابرء به الاعمي و اشفي به المريض الخ خلاصه آنکه حضرت احديت در شب معراج بحبيب خود ميفرمايد و عطا فرمودم تو را که بيرون آرم از صلب علي يازده نفر هدايت يافته يا هدايت کننده که تمامه آنها از ذريت تو باشند از بکر بتول يعني صديقه کبري سلام الله عليها و آخر مراد از يازده نفر کسي استکه عيسي بن مريم در پشت سر او نماز ميخواند و پرکند زمين را از عدل و داد چنانچه پرشده است از ظلم و جور نجات بخشم بسبب او بندگانم را از هلاکت و هدايت نمايم باو از ضلالت و باو کور آن را از کوري برهانم و و بيمارا آن را بصحت برسانم حديث ديگر صدوق در علل الشرايع و عيون روايت نموده از حضرت رضا عليه السلام از اباء بزرگوارش از رسول خدا صلي الله عليه و آله قال لما عرج بي الي السماء نوديت يا محمد فقلت لبيک ربي و سعديک تبارکت و تعاليت فنوديت يا محمد انت عبدي و انا ربک فاياي فاعبدو علي فتوکل فانک نوري في عبادي و رسولي الي خلقي و حجتي علي بريتي لک و لمن تبعک خلقت جنتي و لمن خالفک خلقت ناري و لاوصيائک اوجبت کرامتي و لشيعتهم اوجب ثوابي فقلت يا رب و من اوصيائي فنوديت يا محمد اوصيائک المکتوبون علي ساق عرش فنظرت و انابين يدي ربي جل جلاله الي ساق العرش فرايت اثني عشر نور افي کل نور سطر اخضر عليه اسم وصي من اوصيائي اولهم علي بن ابيطالب و اخرهم مهدي امتي فقلت يا رب هولاء اوصيائي بعدي فنوديت يا محمد هولاء اوليائي و احبائي و اصفيائي و حججي بعدک علي بريتي و هم اوصيائک و خلفائک و خير خلقي بعدک و عزتي و جلالي لاظهرن بهم ديني و لاعلين بهم کلمتي و لاطهرن الارض باخرهم من اعدائي و لاملکته مشارق الارض و مغاربها و لاسخرن له الرياح و لاذللن له السحاب الصعاب و لارقينه في الاسباب و لا نصر نه بجندي و لامدنه بملائکتي حتي يعلن دعوتي و يجمع الخلق علي توحيدي ثم لاديمن ملکه و لاداولن الايام بين اوليائي الي يوم القيمه خلاصه خبر شريف آنکه ميفرمايد خداي تعالي در ليله المعراج فرمود از براي اوصياي تو واجب کرده ام کرامه خود را و براي شيعيان ايشان واجب کرده ام کرامه خود را و براي شيعيان ايشان واجب فرموده ثواب خويش را عرض کردم اوصياي من کيستند ندا آمد اوصياء تو نوشته شده اند بر ساق عرش من پس نظر نمودم بر ساق عرش ديدم دوازده نور را که هر نوري سطري سبز بودي که بر آن مکتوب شده بود نام وصيي او اوصياء من اول ايشان علي بن ابي طالب و آخر ايشان مهدي امه من بودي پس عرض کردم اي خداي من اينان اوصياء منند ندا رسيد اينان دوستان و حجتهاي منند بر آفريدگانم و اوصياء خلفاء تو باشند بعد از تو سوگند بعزت و جلالم البته بايشان آشکار کنم دين خود را و بلند گردانم کلمه خويش را و هر آينه البته پاک فرمايم زمين را باخرين آنها از لوث وجود دشمنانم و البته او را مالک و پادشاه و فرمانفرماي مشارق و مغارب زمين فرمايم و مسخر کنم براي اوبادها را و رام نمايم البته بجهه او ابرهاي سرکش را و بالا برم البته او را در راههاي آسمان و ياري دهم البته او را بلشکر خود و مدد نمايم البته ويرا بملائکه خويش تا اعلان کند دعوت مرا و فراهم فرمايد خلق را بر يگانگي و يکتائي من بر قرار دارم پادشاهي او را و دست بدست دهم روزهاي دنيا را ميان دوستان خود تا روز قيامه انتهي الخبر الشريف.