رفرفه 06
حديث ديگر در کتاب مزبور روايت نموده از جابر جعفي گفت عرض کردم خدمه حضرت باقر عليه السلام که قومي گويند خدا امامت را در عقب حسن و حسين قرار داده حضرت باقر فرمود بخداي قسم دروغ گويند آيا نشنيده اند که خداي تعالي فرموده و جعلها کلمه باقيه في عقبه فهل جعلها الا في عقب الحسين قال يا جابر ان الائمه هم الذين نص عليهم رسول الله بالامامه و هم الائمه الذين قال رسول الله لما اسري بي الي السماء وجدت اساميهم مکتوبه علي ساق العرش بالنور اثني عشر اسما فرمود خداي قرار نداده امامت را مگر در عقب حسين ايجابر بدرستيکه ائمه آنچنان کسانند که رسول خداي بامامه ايشان تصريح فرمود و آنها همان اشخاص باشند که رسول خداي فرمود در شب معراج نامهاي ايشان را بخط نور بر ساق عرش
[ صفحه 10]
مکتوب يافتم که دوازده اسم بود علي و سبطاه و علي و محمد و جعفر و موسي و علي و محمد و علي و الحسن و الحجه القائم پس اينها هستند امامان از اهلبيت صفوت و طهارت بخداي سوگند هيچکس جز ما دعوي امامه نکند مگر آنکه خداي تبارک و تعالي او را با شيطان و لشکر شيطان محشور فرمايد آنگاه حضرت آهي سر برکشيد و فرمود خداي رعايه نکناد حق اين امه را چه آنها رعايت نکردند حق پيغمبر خويش را بخداي سوگند لو ترکوا الحق علي اهله لما اخئلف في الله اثنان اگر حق را بر اهل حق ميگذاشتند دو نفر در دين خدا اختلاف نميکردند ثم انشاء يقول ان اليهود لحبهم لنبيهم امنوا بوائق حادث الازمان و المومنون يحب ال محمد يرمون بالافاق في النيران جابر گويد عرض کردم اي مولاي من آيا مر امامه خاصه شما نيست فرمود آري گفتم پس چرا از حق خويش قعود فرموده مطالبه نميفرمائيد و حال آنکه خداي تعالي فرموده و جاهدو اني سبيل الله حق جهاده هو اجتبيکم فرمود چه بود اميرالمومنين را که قعود از طلب حق خود نمود چون ياري کننده نيافت آيا نشنيده خداي تعالي را که در قصه لوط ميفرمايدلو ان لي بکم قوه او اوي الي رکن شديد و در حکايت نوح ميفرمايد قدعي ربه اني مغلوب فانتصر و در قصه موسي ميفرمايد رب اني لا املک الا نفسي و اخي فافرق بينناو بين القوم الفاسقين پس هرگاه پيغمبر خداي چون ناصر نداشته باشد از قعود در طلب حق خود معذور باشد وصي پيغمبر معذورتر خواهد بود يا جابر مثل الامام مثل الکعبه اذيوتي و لا ياتي اي جابر مثل امام مثل کعبه است که مردم مامورند به زيارت او روند و او بزيارت کس نرود.