بازگشت

رفرفه 05


حديث ديگر در کتاب مزبور روايه کرده از علقمه بن قيس گفت خطبه خواند براي ما اميرالمومنين خطبه لولو را و از جمله کلماتيکه در آخر خطبه فرمود اين بود الا و اني طاعن عن قريب منطلق الي المغيب فاتقوا الفتنه الامويه و المملکه الکسرويه و اماته ما احياه الله و احياءما اماته الله و اتخذوا صوامعکم بيوتکم و عضوا علي جبر القضاء و اذکروا الله کثيرا فذکره اکبر لو کنتم تعملون بدرستيکه بزودي از ميان شما کوچ ميکنم و بجايگاه پنهاني ميروم پس بپرهيزيد از فتنه بني اميه و پادشاهي جباران و ميراندن زنده داشته خداي و زنده داشتن ميرانده خداي مقصود پايمال نمودن کتاب و سنت و بر پاداشتن ضلال و بدعه است و قرار دهيد خانهاي خود را صومعهاي خود و بر سختيها که بر شما وارد شود صبر کنيد و بسيار خدا را ياد کنيد زيرا که اگر بدانيد ذکر حضرت پروردگار بزرگترين چيزها است اقول بعد از اينکلام حضرت خبر ميدهد از بناي بغداد و سلطنت بني عباس و بيان ميفرمايد بعضي از علائم ظهور حضرت حجه بن الحسن عليه السلام را از راوي گويد پس برخواست مرديکه نامش عامر بن کثير بود عرض کرد يا اميرالمومنين ما را از ائمه کفر و خلفاء باطل اخبار فرمودي استدعا آنکه هم ما رااز ائمه حق و السنه صدق که پس از تو بر مسند امامه جلوس فرمايند اعلام فرمائي قال نعم انه لعهد عهده الي رسول الله ان هذا لامر يملکه اثني عشر اماما تسعه من صلب الحسين فرمود آري رسول خداي مرا خبر داده که مالک امر امامت دوازده نفر اند که نه نفر از آنها از صلب حسين باشند و لقد قال النبي لما عرج بي الي السماء نظرت الي ساق العرش فاذا مکتوب لا اله الا الله محمد رسول الله ايدته بعلي و رايت اثني عشر نور افقلت يا رب انوار من هذه فنوديت يا محمد هذه انوار الائمه من ذريتک قلت يا رسول الله افلا تسميهم لي هر آينه بتحقيق پيغمبر مرا گفت چون مرا باسمان عروج دادند نگران شدم بسوي ساق عرش ناگاه ديدم کلمه لا اله الا الله را بعد از آن نوشته بود محمد رسول خدا است ياري دادم او را بعلي و ديدم دوازده نور را عرض کردم اي پروردگار من اين انوار کيست پس ندا کرده شدم اي محمد اين انوار امامان از ذريت تو باشند من عرض کردم يا رسول الله آيا نام آنها را براي من بيان نفرمائي فرمود آري تو امام و جانشين مني بعد از من که دين مرا ادا کني و وعده مرا انجاز نمائي و بعد از تو دو پسر تو حسن و حسين باشند بعد از حسين پسر او علي بن زين العابدين بعد از علي پسر او محمد باشد که خوانده شود باقر بعد از محمد پسرش جعفر است که خوانده شود صادق و بعد از جعفر پسرش موسي است که خوانده شود کاظم بعد از موسي پسرش علي است که خوانده شود رضا و بعد از علي پسرش محمد است که خوانده شود زکي بعد از محمد پسرش علي است که خوانده شود نقي بعد از وي پسرش حسن است که خوانده شود امين و قائم که پسر حسن است هم نام من و شبيه ترين مردم بمن پر کند زمين را از عدل و داد چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور قال الرجل فما بال قوم وعوا ذلک من رسول الله ثم دفعوکم عن هذا الامر و انتم الاعلون نسبا و نوطا بالنبي و فهما بالکتاب و السنه عامر بن کثير عرض کرد پس چه باعث شد قوم را که اين خبر را از رسول خداي حافظ بودند معذلک شما را از منصب خلافت دفع دادند و حال آنکه شما را پايه نسب از همه بلندتر و مايه حسب از تمامه آنها ارجمند است ارتباطتان برسول خداي از کل بيش و قدم و فهمتان بکتاب و سنت از جميع پيش است قال عليه السلام اراد و اقلع اوتاد الحرم و هتک ستور اشهر الحرم من بطون البطون و نور نواظر العيون بالظنون الکاذبه و الاعمال البائره بالاعوان الجابره في البلدان المظلمه.