بازگشت

رفرفه 16


در کفايه الاثر بسند خود از ابو هريره روايت نموده که گفت من و ابوبکر و عمر و فضل بن عباس و زيد بن حارثه و عبدالله بن مسعود خدمه رسول خداي صلي الله عليه و آله بوديم ناگاه حسين بن علي عليه السلام درآمد پس رسول خداي او را در برگرفت و ببوسيد آنگاه فرمود حرقه حزقه ترق عين بقه و دهان خويش بر دهان حسين گذاشت و گفت اي خداي من حسين را دوست ميدارم پس تو او را و هر که او را دوست دارد دوستدار يا حسين انت الامام بن الامام ابو الائمه تسعه من ولدک ائمه ابرار پس حسين را فرمود توئي امام پسر امام پدر امامان نه نفر از فرزندان تو امامان نيکو باشند پس عبدالله مسعود عرض کرد آن امامان که فرمودي در صلب حسين ميباشند کيانند پس رسول خداي صلي الله عليه و آله سر بزير افکنده آنگاه سر مبارک برداشته فرمود يا عبدالله سئلت عظيما اي عبدالله امر بزرگي را پرسش نمودي ليکن من تو را خبر دهم بدرستيکه خداي بيرون مياورد از صلب اين پسرم و دست مبارک بر شانه حسين نهاد فرزند با برکتي را که همنام جدش علي است و ناميده ميشود عابد و نور زهاد و خداي بيرون آرد از صلب علي فرزندي را که نامش نام من و شبيه ترين مردم است بمن ميشکافد علم را شکافتني و گويا شود بحق و امر کند بصواب و بيرون آرد از صلب او کلمه حق و لسان صدق را ابن مسعود عرض کرد اسم او چيست فرمود گفته ميشود از براي جعفر صادق است در گفتار و کردار طعن زننده بر او چون طعن زننده بر من ورد کننده بر او چون رد کننده بر من است چون کلام رسول خداي صلي الله عليه و آله باينجا رسيد حسان ببن ثابت ورود کرده اشعاريکه در مدح حضرت رسالت پناه صلي الله عليه و آله پرداخته بود خواندن گرفت و حديث منقطع شد چون فردا صبح شد رسول خداي صلي الله عليه و آله نماز با ما خوانده داخل خانه عايشه شد من و علي بن ابيطالب عليه السلام و عبدالله عباس نيز با آن حضرت داخل شديم و از شيمه مرضيه آن حضرت اين بود که چون پرسيده شدي جواب فرمودي و گرنه خود آغاز سخن نمودي پس من عرض کردم پدر و مادرم فدايت آيا مرا آگهي ندهي بباقي خلفاء از صلب حسين فرمود آري اي ابو هريره و بيرون آرد خداي از صلب جعفر مولود پاکيزه اسمر اللون يعني گندم گون چهار شانه را که همنام موسي بن عمران است ابن عباس عرض کرد بعد از وي که خواهد بود فرمود بيرون آيد از صلب موسي پسرش علي که خوانده شود رضا او است موضع علم و معدن حلم ثم قال بابي المقتول في ارض الغربه آنگاه فرمود پدرم فداي او که کشته ميشود در زمين غربت و بيرون آيد از صلب علي پسرش محمد محمود که پاکيزه ترين مردم خلق او نيکوترين مردم است خلق او بيرون آيد از صلب محمد پسرش که طاهر النسبب و صادق اللمجه است و يخرج من صلب علي الحسن الميمون التقي الطاهر الناطق عن الله و ابو حجه الله و يخرج الله من صلب الحسن عليه السلام قائمنا اهل البيت يملاها قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلماله هيبه موسي و حکم داود و بهاء عيسي ثم تلاته ذريه بعضها من بعض و الله سميع عليم و بيرون آيد از صلب علي حسن که با ميمنت و پاکيزه و گويا از جانب خداي و پدر حجت خدا است و بيرون آرد خدا از صلب حسن قائم ما اهلبيت را که پر گرداند زمين را از عدل و داد چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور از براي او است هيبت موسي و حکم داود و بهاء عيسي بعد از آن تلاوت فرمود اين آيه را ذريه بعضها من بعض يعني ذريتيکه بعضي از بعض ديگر تولد يابد و خداي شنوا و دانا است ابو هريره گويد پس علي بن ابيطالب بعرض رسانيد پدر و مادرم فدايت باد آيا رسول الله کيستند آنانيکه نامشان را ذکر فرمودي قال يا علي اسامي الاوصياء من بعدک و العتره الطاهره و الذريه المبارکه فرمود يا علي اين نامهاي اوصياء بعداز تو و عترت طاهره و ذريه با برکت من است آنگاه فرمود سوگند بانکس که جان محمد در دست قدرت او است اگر مردي دو هزار سال ميان



[ صفحه 81]



رکن و مقام خداي را عبادت کند بعد از آن بيايد مرا در حالتيکه منکر باشد مر ولايت ايشان را خداي او را بروي در آتش افکند هر که خواهد باشد ابو علي محمد بن همام که يکي از راويان اين خبر شريف است گفته که نهايت عجب است از ابو هريره که خود اينگونه اخبار را روايت کند آنگاه فضائل اهلبيت را انکار ورزد.