بازگشت

رفرفه 15


در کفايه الاثر روايت کرده از جابر بن عبدالله انصاري گفت درخانه ام سلمه خدمت رسول خداي بودم که خداي آيت انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا را نازل فرمود پس پيغمبر صلي الله عليه و آله حسن و حسين و فاطمه عليهم السلام را بخواند و پيشروي خود بنشاند و علي عليه السلام را بخواند و پشت سر خود نشاند و قال اللهم هولاء اهلبيتي فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا - ام سلمه عرض کرد اي رسول خداي من هم با اهلبيت تو در فضيلت طهارت خواهم بود قال انت علي خير فرمود تو برخيز و نيکوئي باشي جابر گويد من عرض کردم يا رسول الله هر آينه خداي اين عترت طاهره و ذريت مبارکه را نيک گرامي داشته به بردن پليدي از ايشان قال يا جابر لانهم عترتي من لحمي و دمي فاخي سيد الاوصياء را بناي خير الاسباط و ابنتي سيده النسوان و منا المهدي قلت يا رسول الله و من المهدي قال تسعه من صلب الحسين ائمه ابرار و التاسع قائمهم يملاء الارض قسطا و عدلا يقاتل علي التاويل کما قاتلت علي التنزيل يعني اي جابر اين عنايت الهي درباره ايشان براي اينست که آنان عترت من از گوشت و خون منند پس برادرم سيد اوصياء و دو پسرم بهترين اسباط و دخترم سيده زنان است و از ما است مهدي عرض کردم مهدي کيست فرمود نه نفر از صلب حسين امامان نيکو باشند و نهمين قائم ايشان است که زمين را پرکند از عدل و داد و قتال فرمايد بر تاويل چنانچه من قتال کردم بر تنزيل و در بشارت الظهور بعد از نقل اينحديث گفته اقول معني اينکلمه اينست که آن حضرت جنگ کند با کسانيکه در ظاهر دعوي اسلام مينمايند و خود را اهل قران دانندليکن تصديق نکند لب و حقيقت اسلام و قران را که وجود مبارک امام است و با وي جنگ کنند چون ناکثين و قاسطين و مارقين در عصر اميرالمومنين عليه السلام چنانچه رسول خداي صلي الله عليه و آله جنگ فرمود با کفار و مشرکين که منکر نزول قران بودند.