بازگشت

رفرفه 13


در کفايه الاثر روايت نموده از ابي ذر غفاري ره که گفت داخل شدم بر رسول خداي درمرض موت آن حضرت فرمود فاطمه را بياور آگاهيش داده خدمه پدر شتافت چون رسول خداي را بديد بروي افتاده همي بگريست رسول خداي نيز گريان شد و او را بخود چسبانيد و فرمود ايفاطمه پدرت فدايت باد گريه مکن چه تو اول کسي باشي که بمن ملحق شوي در حالتيکه تو را ستم کرده اند و حق تو را غصب نموده اند و زود استکه بعد از من دشمني منافقين هويدا شود و جلباب دين کهنگي گيرد و تو نخست کس باشي که در حوض برمن وارد شوي گفت اي پدر در کجا ديدارت کنم فرمود نزد حوض در حالتيکه پيروان و دوستان تو را سقايت و دشمنان تو را طرف نمايم گفت اگر آنجا ديدار نکنم فرمود نزدميزان ديدارم کني عرض کرد اگر آنجا تو را نه بينم فرمود نزد صراط مرا ببيني که گويم سلم سلم شيعه علي ابوذر گويد پس دل فاطمه آرام گرفت آنگاه رسول خداي روي بمن آورده فرمود يا اباذر آنها بضعه مني من اذاها فقد اذاني الا انها سيده نساء العالمين و بعلها سيد الوصيين و ابنيها الحسن و الحسين سيد اشباب اهل الجنه و انهما امامان قاما او قعد او ابوهما خير منهما و سوف يخرج من صلب الحسين تسعه من الائمه قوامون بالقسط و منا مهدي هذه الامه قال قلت يا رسول الله فکم الائمه بعدک قال عدد نقباء بني اسرائيل اي ابوذر بدرستيکه فاطمه پاره تن من است هر کس آزارش کند مرا آزار کرده آگاه باشيد بدرستيکه فاطمه سيده زنان عالميانست و شوهرش سيد همه اوصيا است و دو پسرش حسن و حسين دو آقاي جوانان اهل بهشتند بدرستيکه آن دو امامند خواه برخيزند يا بنشينند يعني خواه قيام بامر کنند يا حق آنها را غصب نموده در خانه بنشينند و پدر آنها بهتر از آنها است و زود استکه بيرون آيد از صلب حسين نه امام که تمامه آنها قائم بقسط باشند و از ما است مهدي اين امت ابوذرگويد عرض کردم يا رسول الله پس شماره امامان بعد از تو چند است فرمود بشماره نقيبهاي بني اسرائيل است.